کد خبر:25002
پ
۱۷۱۵۵۹۶۴۶

هوای شکار آهو و چشم فروبسته محیط‌بان

شب تاریک‌تر شد، تاریک‌تر از شب‌های بی‌پناه آهوان پارک ملی موته، فشنگ چارپاره شکارچیان کار خود را کرد و علی را از تعقیب و گریز آنها واداشت؛ محیط‌بان جوان، دستانش را بر فرمان فشرد و چشمش دیگر هیچ ندید، شب بود و چشم فروبسته علی جمشیدیان و دشتی که تا صبح خوابش آشفته شد. علی […]

شب تاریک‌تر شد، تاریک‌تر از شب‌های بی‌پناه آهوان پارک ملی موته، فشنگ چارپاره شکارچیان کار خود را کرد و علی را از تعقیب و گریز آنها واداشت؛ محیط‌بان جوان، دستانش را بر فرمان فشرد و چشمش دیگر هیچ ندید، شب بود و چشم فروبسته علی جمشیدیان و دشتی که تا صبح خوابش آشفته شد.

علی بارها رمه‌های آهوان را از همواری‌های «موته» و «گُل چشمه» تا «خرم دشت» و «آتشکوه» پاییده و با کوه و دشت مونس بود؛ بارها در پناه تخته‌سنگ‌ها و شکاف‌های کوه، گله قوچ‌ها را از بلندی‌های «دوساربان» و «مسته کوه» رصد کرده بود؛ برای لحظه‌ای آسودن و ستردن خستگی پیمایش‌های بی‌وقفه‌اش در جوار چشمه «ریزآب» و «دره غازی» نشسته بود، خوشی و ناخوشی موته را باهم تجربه کرده بود؛ آرامش دشت و کوه، شَرَنگِ تیر شکارچیان و یکه و تنها بودن برای مقابله با آنها.

همه جان و تنش برای این آب و خاک می‌لرزید، از این رو بود که به کار دشوار محیط‌بانی دل داده بود.

علی عاشق بود، عاشق طبیعت و همه زیستمندانش، از کودکی به گونه‌ای محیط‌بانی را مزه کرده بود. پدرش ۳۷ سال مسوولیت پارک ملی موته را بر عهده داشت و علی آموخته تجربه‌های او بود، عشق به طبیعت از کودکی در جان او نهاده شده بود، حالا دیگر در این سن و سال موته برای علی مثل کف دست بود. بارها در جوار پدر پهنه دشت‌ها و بلندی‌های آن را پیموده و با آن اُخت بود.

 

هوایِ شکار آهو و چشم فروبسته محیط‌بان

پاییز آرام آرام بر موته مستولی شده بود و می‌رفت تا فصل جفت‌گیری آهوان تازه شود؛ برای پارک ملی موته که زیستگاه منحصر بفردی برای آهوی ایرانی است، آرامش پهنه ۲۰۵ هزار هکتاری آن اهمیت بسیاری دارد گرچه این کار طاقت‌فرسا بر عهده ۱۲ محیط‌بان است که بطور نوبتی این وسعت را شبانه‌روزی پایش می‌کنند اما آن روز، بیستم مهر ماه فرا رسید و خطر برای آهوها از جاده‌هایی که از جوار و همچنین میانه دشت موته عبور می‌کرد در کمین بود.

شکارچیان از همین جاده‌ها ‌راه را به سوی قلب موته کج می‌کردند، به دل دشت‌ها می‌زدند و با نورکشی، روشنی چشم‌های غزال‌ها را می‌جستند. تمنا و لذت شکار، مایه‌ای از بی‌رحمی و بی‌مهری برای بدست آوردن چیزی که از آن منع شده‌اند، شکار نه از روی نیاز بلکه از روی لذت و آن شام از شب‌هایی بود که شکارچیان برای آهوانِ یکه نر یا گله‌های مادر و فرزندی خواب شومی دیده بودند.

محیط‌بانانِ پارک ملی موته رد ۲ شکارچی که گویی شب گذشته را هم در همین حوالی صبح کرده بودند، زدند و در حالی که سیاهی شب پهنه دشت را فرا گرفته بود به تکاپو برای شکار بودند.

نقطه ضعف آهوها چشمان آن‌هاست و از این رو، شکارچیان آن شب به هوای شکار آهو، این سو و آن سوی دشت را نورکشی می‌کردند تا چشمان آهوان را مسخ و یکه آن‌ها را بی‌تحرک گیر بکشند.

 

هوایِ شکار آهو و چشم فروبسته محیط‌بان

شکار با بهره‌گیری از این نقطه ضعف آهوها شیوه شکارچیان سنگدلی است که چشمان این دردانه دشت‌های ایران را اسیر نور و سپس در دام شکار می‌کنند، خرج این لذت که شرنگ بر کام حیات وحش پهنه‌های محیط زیست می‌دهد، چند فشنگ و در قبال آن، تهدید گونه‌های حمایت شده‌ای چون آهوی ایرانی است که به مشقت، محیط‌بانان پهنه‌های زیستی آن‌ها را پاسداری و حراست می‌کنند. هرچند این در صورتی است که بخت با محیط‌بانان یار باشد اما اگر چون آن شبِ پاییزی، بخت با محیط‌بان یار نباشد باید هزینه‌های گزاف‌تری هم داد.

با ردگیری بهنگام شکارچیان توسط محیط‌بان پاسگاه پارک ملی موته، شکارچیان در فکر گریز از مهلکه با ماشین راه جاده را در پیش گرفتند. تعقیب و گریز آغاز شد؛ محیط‌بان با تویوتای فرسوده سازمانی، خودروی تیبای شکارچیان را دنبال می‌کرد. تویوتا در سرعت بالا رعشه می‌گرفت؛ سال‌ها از کارکردش در سازمان می‌گذشت. فرسوده شده بود. محیط ‌بان همان قدر هم که آن را تاخته بود، جسارت به خرج داد اما بیش از این نمی توانست خطر کند، هوشمندانه این بود که از گشت اجرایی یگان حفاظت محیط زیست درخواست کمک کند.

شکارچیان، بی‌گدار سر ماشین را رو به سوی میمه تابانده و می‌تاختند حالا اما نوبت علی جمشیدیان بود که آن‌ها را ایست بدهد. او با یکی از همیاران محیط زیست، ۲ نفره سوار خودروی سازمانی شدند و در ورودی شهر میمه در کمین شکارچیان توقف کردند، محیط‌بان پاسگاه موته، مشخصات خودرویی که شکارچیان می‌راندند را به علی با بی‌سیم گفته بود. سرنشینان تیبا اما پیش از رسیدن به ورودی میمه، به سمت دلیجان دور زدند و دوباره به سمت جاده جوشقان قالی سر ماشین را تاباندند.

در تنگنای تعقیب و گریز، علی به ماشین شکارچیان دستور ایست داد و آن را متوقف کرد اما شکارچیان غافلگیرانه دور زدند و بی‌هوا به سمت بزرگراه حرکت کردند، باز هم علی توانست به هر شکل ممکن، خودروی تیبا را از حرکت باز بدارد اما این‌بار شکارچیان با دنده عقب راه فرار را پیش گرفتند.

علی خودروی سازمانی تازه نفس را رو به سوی خودروی تیبا سر و ته کرد، بیشتر از ۱۰۰ متر نرفته بود که یکی از شکارچیان از پنجره ماشین، خود را بیرون کشید و به سمت علی و به هوای توقفش شلیک کرد، با گلوله چارپاره زد، یک آن دنیا پیش چشم علی سیاه شد، تاریک‌تر از سیاهی شب، یارای گرفتن فرمان را نداشت، درد تا عمق وجودش زبانه می‌کشید.

در دل این سیاهی، پیش چشم فروبسته علی، دشت موته هویدا شد، آهوانی که می‌خرامیدند و گهگاه روی پاهای باریک و خوش‌تراششان می‌ایستادند، گویی اشتیاقشان به هوای سبزینگی و جرعه‌ آبی بود که از آن‌ سوی تپه‌ماهورها به چشم می‌آمد.

اما چشم محیط‌بان جوان پس از آن دیگر هیچ ندید، شب بود و چشم فروبسته علی جمشیدیان و دشتی که تا صبح خوابش آشفته شد.

 

هوایِ شکار آهو و چشم فروبسته محیط‌بان

محیط‌بان علی جمشیدیان حدود ساعت ۲۲ شنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۳، متوجه‌ حضور شکارچیان غیرمجاز در پارک ملی و پناهگاه حیات وحش موته شد که پس از عملیات تعقیب و گریز بوسیله سلاح شکاری مورد حمله قرار گرفت و بر اثر اصابت فشنگ چارپاره به چشم چپ دچار آسیب جدی شد.

سه ساچمه به چشم محیط‌بان جمشیدیان اصابت کرد که تاکنون ۲ ساچمه در ۲ عمل جراحی در اصفهان و تهران از ناحیه آسیب دیده خارج شد اما ساچمه سوم بدلیل عبور از کل چشم به گفته چشم‌پزشکان در زمان حاضر قابل جراحی نیست.

هم‌اکنون وضعیت بینایی چشم چپ این محیط‌بان جوان بطور دقیق مشخص نبوده و مقرر است چشم‌پزشکان پس از جذب خونِ بر جای مانده از خونریزی، درباره وضعیت بینایی او اظهار نظر کنند.

ضارب این محیط‌بان با اقدام اطلاعاتی و عملیاتی پلیس اطلاعات فرماندهی انتظامی در استان قم دستگیر و برای اجرای قانون به مقامات قضایی تحویل شد.

پارک ملی و پناهگاه حیات وحش موته با وسعت ۲۰۵ هزار هکتار در شمال غربی اصفهان بین شاهین‌شهر و میمه، محلات، جنوب شهر نیم‌ور و گلپایگان قرار دارد و حدود ۱۳ درصد از گونه جانوری قوچ و میش، کل و بز و آهوی ایرانی را در خود جای داده است.

این منطقه یکی از زیستگاه‌های منحصر بفرد آهوی ایرانی و پرجمعیت‌ترین منطقه حفاظت شده از نظر حیات وحش در کشور محسوب می‌شود.

* شرنگ به معنی زهر و تلخی است.

منبع
ایرنا
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید