غرب در مسائل بنیادی و مبتنی بر عقلانیت اصلا حاضر به مناظره و تبیین مسائل نیست، موضوع زن و خانواده نیز از بارزترین مباحث این مسأله است.
با نگاهی به جایگاه زنان در جوامع غربی میتوان به اهمیت مقام بسیار والا و ارزشمند زن در اسلام پی برد، چراکه مهمترین تفاوت بنیادین در نگاه اسلام و غرب به زن را باید در اختلاف دیدگاه آنها نسبت به انسان وجایگاه او در نظام هستی جستوجو کرد. امروزه درغرب، زن ابزاری بیش نیست؛ حیثیت انسانی زن بهطور کامل ازبین رفته است.
به حدی شخصیت زن لگدمال شده که در حقیقت زن بهعنوان گوهر جهان هستی، مادر جامعه انسانی و منبع عشق در غرب غروب کرده و حقوق انسانی و انسانیت او، مطرح نیست. جایگاه زن از مهمترین مباحث در طول تاریخ بوده است. اسلام و گفتمان انقلابی فارغ از موضوع تن و جسم، به روح انسان ازجمله روح زنانگی اشاره ویژه دارد. همین امر موجب شده است وقتی به زن در اندیشه اسلامی و انقلابی نگاه میکنیم، تفاوتش با زن تماما جنسیتی و جسمی غرب روشن میشود. همانطور که رهبر معظم انقلاب هم در دیدار خود با اقشار مختلف بانوان عنوان میکنند که مسأله زن در اسلام، یکی از نقاط قوت اسلام است. طبق فرمایشات ایشان در خصوص تفاوت نگاه اسلام و غرب به موضوع زن و با توجه به اهمیت این موضوع، در ادامه میتوانید گفتوگو با مینو اصلانی، مدرس دانشگاه و رئیس اندیشکده زن و خانواده دانشگاه امامحسین (ع) را در این خصوص بخوانید.
مقام معظم رهبری در بخشی از بیاناتشان میفرمایند که نظام فرهنگی و تمدن غرب، در خصوص مسأله زن و هویت زن حاضر به بحث و پاسخگویی نیست و فرار میکند. به نظر شما مصادیق این فرار چیست؟
غرب در مسائل بنیادی و مبتنی بر عقلانیت اصلا حاضر به مناظره و پاسخگویی و تبیین مسائل نیست. موضوع زن و خانواده نیز از بارزترین مباحث این مسأله است. برای مثال چرا خانواده را بازتعریف کردند؟ درحالیکه خانواده بر مبنای فطرت و بر مبنای جایگاه انسان در هستی و بر مبنای آموزههای دینی خود و حتی تورات و انجیل تحریف شده است. بااینحال خانواده یک تعریف مشخص در طول تاریخ بشر و هزاران سال پیش دارد. خانواده به این معناست که زوجیت رخ میدهد و این زوجیت در یک چارچوبی با ادامه نسل همراه میشود. چرا غرب خانواده را در شکلهای مختلف و مبتنی بر نگاه مادی تعریف میکند؟ چرا غرب در نگاه فرزندپروری جهان را با خلأ مواجه کرده است و با دیدگاهی مادی که فرزندان مزاحم زندگی، درآمد، کسبوکار و لذت و خوشگذرانی هستند، از آن یاد میکند؟ حتی در دو مقوله لذت و سودجویی، ادامه نسل را به مخاطره انداخته است. اینها موضوعاتی است که پاسخگو نیستند.
علاوه بر اینها مصادیق دیگری هم از عدم پاسخگویی غرب و فرار آنان وجود دارد؟
غرب همچنین در نظامهای اقتصادی خانمانسوز که که به مردم جهان تحمیل کردند نیز پاسخگو نیست. همانند جنبش یک درصدی در آمریکا که زمانی شکل گرفت و بهشدت آن را سرکوب کردند. علاوهبراین در تولید جنگافزارهای کشتارجمعی که در هیچ منطق و استدلالی قابل تعریف نیست چراکه جنگ در طول تاریخ مفهومی داشته و دو گروه در مقابل یکدیگر قرار گرفته و میجنگیدند. هرکدام یا پیروز شده یا شکست میخوردند؛ اما سلاحهای کشتارجمعی بر سر کسانی فرو میریزد که هیچ ارتباطی با جنگ ندارند و در معرض این جنگافزارها قرار میگیرند. اصلا غرب به اینگونه موارد پاسخگو نیست، به دلیل اینکه این روحیه استکباری و جنایتکارانه را برای خود نهادینه کرده است. البته این نکته را هم بگویم که خودشان هم در این منجلاب فرورفتهاند. غرب بهشدت با نظرات مخالف به گونه دیکتاتورمآبانهای برخورد میکند. هماکنون افراد بسیاری هستند که نظراتی را مطرح و کتابهایی را در خصوص شرایط موجود منتشر میکنند، اما بههرحال غرب نتوانسته ندای فطرت را سرکوب کند.
چرا در محیطهای غربی روزبهروز شاهد این هستیم که حرمت زن بیشتر شکسته میشود و فحشا در آنجا بیشتر رواج پیدا میکند؟
غرب پردههای حریم را از بین برده و برای نفس و شیطان درون هیچ افساری نداشته و آن را باز نگاه میدارد. وقتی که زنان هم میپذیرند بدن خود را در معرض آسیب قرار دهند و استکبار و فرهنگ غربی که برهنگی است تبلیغ میشود و زنان هم از این فرهنگ استقبال میکنند، روزبهروز دامنه این موضوع بیشتر میشود. متاسفانه برخی از روشنفکران داخلی ما هم بر این باورند که اگر آزادی باشد چشم و دل سیر میشود و جامعه روال عادی خود را طی میکند. اینها بهشدت کر و کور هستند. وقتی که در غرب همه چیز آزاد است، این شهوت درون روزبهروز افسارگسیختهتر میشود و دنیا را به آشوب میکشاند. اولین قربانی آن نیز زنان هستند و هیچ مقابله و تفکری درباره این مسأله نمیکنند.
البته اینها به حدی ذهن افراد را به انحراف کشاندند که قدرت تصمیمگیری هم از آنان گرفته میشود؛ اما قدرت درونی تمایل به شهوات و لذتجویی در انسان حد توقفی ندارد. غرب هم از این قدرت استفاده میکند، بدون اینکه حقوق و مسئولیتی را برای افراد در نظر بگیرد. بههرحال نگاه آنان به انسان یک نگاه حقیرانه است و زن و مرد برایشان فرقی ندارد. در این نگاه، زن بیشتر قربانی میشود چراکه لطیفتر، در معرض انواع آسیبها و مطلوب این مجموعه است. اساسا وظایف انسان را فهم نکردند و آموزههای دینی را کاملا از بین بردند و براساس نفسانیات و تزویر برنامهریزی میکنند. درواقع یک دسته از عللی وجود دارد که مثل زنجیر به هم پیوسته است و آن هم افسارگسیختگی را بهوجود میآورد که آن نگاه بیارزش به انسان است.