- روزنامه زاینده رود - https://zayanderoodonline.ir -

چمران هنوز می جنگد

نامش که می‌آید، ذهن آدمی میان تضادهایی زیبا سرگردان می‌شود؛ گویی از جنس آتش بود و اشک، هم فرمانده‌ای رزم‌دیده، هم عارفی شب‌زنده‌دار؛ هم استاد دانشگاهی برجسته، و هم چریکی عاشق. شهید دکتر مصطفی چمران، تندیس بی‌بدیل انسان مؤمن عصر ما بود؛ کسی که مرز میان ایمان، دانش، جهاد و عشق را درهم شکست و خود به پلی بدل شد میان زمین و آسمان.

چمران، متولد قم و بزرگ‌شده‌ جنوب تهران، از همان نوجوانی طعم مبارزه را چشید؛ از جلسات فکری در انجمن اسلامی دانشگاه تهران تا پرواز به آمریکا و فتح قله‌های علمی در دانشگاه‌های برتر جهان. او در مهندسی برق و الکترونیک به درجه دکتری رسید، اما دلش هرگز در آزمایشگاه‌ها آرام نگرفت. روح بی‌قرارش، او را از برج‌های علمی آمریکا به اردوگاه‌های مقاومت در جنوب لبنان رساند؛ آنجا که به همراه امام موسی صدر، نخستین هسته‌های «حرکت محرومان» را بنیان نهاد.

اما چمران فقط فرمانده نبود؛ برای کودکان لبنانی، پدری مهربان بود و برای یارانش، معلمی صبور. می‌نوشت، می‌جنگید، نماز می‌خواند و شب‌ها در دل سنگرها، با خدا مناجات می‌کرد. زبانش، زبانِ دل بود. سلاحش، آغشته به اشک.

وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، ایران او را صدا زد. بازگشت، نه برای منصب، که برای تکلیف. از شورای انقلاب تا وزارت دفاع، از ستاد جنگ‌های نامنظم تا میدان‌های آتش‌گرفته‌ کردستان و خوزستان، چمران همه جا بود؛ خاک‌خورده، بی‌ادعا، بی‌لباس رسمی، اما با قلبی که برای ایران می‌تپید.

او از معدود کسانی بود که در همان اوایل جنگ، معنای واقعی مقاومت را فهمیده بود. با گروه‌های کوچک، اما با توکل بزرگ، وارد سخت‌ترین مناطق شد. «جنگ‌های نامنظم» را پایه‌ریزی کرد، باوری نو به جوانان داد و به دشمن فهماند که این سرزمین نه به سادگی تسخیر می‌شود، نه به راحتی تسلیم.

سرانجام، در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، در دهلاویه، همان‌جایی که قلبش آرام می‌گرفت، پیکرش آسمانی شد. اما چمران نرفت؛ او به روایت بدل شد. به مشق شبانه‌ هر رزمنده، به حدیث اشک در چشمان مادران شهدا، به واژه‌هایی که هنوز از دل دست‌نوشته‌هایش می‌جوشد و جان را می‌لرزاند.

چمران، مکتب است. مکتبی که به ما یاد می‌دهد انسان می‌تواند دانشمند باشد، مجاهد باشد، عارف باشد، عاشق باشد… و در عین حال، گمنام بماند. او زنده است؛ تا وقتی که مردانی در این خاک، برای دفاع از حقیقت، سلاح برمی‌دارند و شب‌ها به یاد خدا گریه می‌کنند.

امروز، ما بیش از همیشه به چمران نیاز داریم. نه فقط برای جبهه، که برای فرهنگ، برای فکر، برای ایمان. باید بازگردیم به چمران، به سادگی‌اش، به صداقت و بصیرتش. چرا که او آینه‌ای بود از آن‌چه می‌توان شد؛ «اگر فقط برای خدا حرکت کنیم».