یک سال از آن روز غمانگیز میگذرد؛ یک سال از پرکشیدن مردی که خدمت را نه در شعار، که در عمل معنا کرده بود. آیتالله سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری که قلبش برای مردم میتپید، حالا در دل خاک آرمیده، اما یادش، راهش و نگاهش، همچنان در جان ما جاریست.
آن روز تلخ، نه فقط یک هلی کوپتر که بخشی از دل این ملت سقوط کرد. با او مردانی دیگر نیز رفتند؛ یاران همراهی که هرکدام نماد اخلاص، فداکاری و خدمت بیچشمداشت بودند. شهدای خدمت، نه تنها در لحظه پرواز آخرشان، بلکه در همه لحظات عمرشان در حال پرواز بودند؛ از خود گذشته، برای مردم، برای وطن، برای ارزشها.
سید ابراهیم رئیسی را باید از نگاه مردم شناخت؛ از چشمهای پیرمردی که خالصانه دعایش می کرد، از اشک جوانی که در صف رای به احترامش ایستاد، از آه مردمی که امروز بر مزارش فاتحه میخوانند. او رئیسجمهوری بود که نه در پشت میز، بلکه در دل روستا، در دل بحران، در دل مردم دیده میشد. از سیل تا زلزله، از کوههای آذربایجان تا کوچههای خوزستان، گامبهگام با مردم نفس کشید و با دردهایشان زیست.
شهادتش، مهر تأییدی بود بر راهی که رفت. گویی تقدیر چنین خواسته بود که مرد میدان، در میدان بدرود بگوید. و چه وداعی؛ در میان آسمان و زمین، میان دعا و طوفان، به سوی معبود پر کشید.
امروز، در نخستین سالگرد شهادتش، ما ماندهایم و راهی که باید ادامه یابد. راه خدمت، راه صداقت، راه مردمی بودن. یاد او و یارانش، چراغیست در تاریکیها، امیدیست در دل خستگان، و تذکریست به همه ما که منصبها گذراست، اما آنچه ماندگار میشود، رد پای خدمت صادقانه است.
ای شهید خدمت، ای سید دلها، ای مسافر آسمان… راهت را گم نخواهیم کرد. بر عهدی که با تو بستهایم، استوار خواهیم ماند. و بهخاطر تو، بهخاطر همه آنهایی که بیصدا رفتند تا صدای مردم بلند بماند، این سرزمین را خواهیم ساخت.








