لیگ برتر به محله برو بیا تبدیل شده؛ ثبات در این رقابتها هیچ محلی از اعراب ندارد. پیش از این ورودی و خروجی تیمهای حاضر دراین تورنمنت به پنجرههای تابستانی و زمستانی محدود میشد اما این روزها رفت و آمد در لیگ زیاد تابع زمان خاصی نیست. تغییرات عجیب در لیگ ۲۴ پیش از به صدا در آمدن سوت آغاز این مسابقات استارت خورد؛ از همان زمان که در اتفاقی بی سابقه سعید دقیقی هنوز جوهر امضایش پای برگ قرارداد با ملوانان خشک نشده بود دوباره به شمس آذر بازگشت و مازیار زارع به جای او از قزوین راهی بندرانزلی شد تا بار دیگر پس از یکسال دوری سکان هدایت قوهای سپید را در اختیار بگیرد. جالب آنجاست که زارع یک ماه پیش از بازگشت به ملوان با امضای قراردادی یکساله جانشین دقیقی در شمس آذر شده بود!
با این تفاسیر زلزله روی نیمکت مربیان پیش از شروع لیگ روی داد. لیگ برتر بیست و چهارم در حالی از ۲۵ مرداد استارت خورد که ترکیب بازیکنان، ارکان مدیریتی و کادر فنی تیمها دچار تحول گسترده ای شده بود. هر تیمی هم که از این تغییرات در شروع لیگ در امان مانده بود در ادامه دستخوش تغییرات اساسی شد. گاهی پس لرزه زلزله نیمکت مربیان گریبانگیر ترکیب بازیکنان میشد و کرسی مدیران باشگاهها هم در این زمینه بی نصیب نماند؛ آخرین مورد آن تغییر مدیرباشگاه ذوب آهن و بازگشت دوباره علی احسانی مدیر سابق این باشگاه اصفهانی بر منصب پیشین اش بود.
جالب آنجاست که در اکثر قریب به اتفاق این رفت و آمدها چهرههای تکراری زیادی بین تیمها رد و بدل میشوند تا جایی که تشخیص اینکه فلان بازیکن یا بهمان مربی، ستاره و سکاندار سابق کدام تیم بوده فوتبالدوستان را دچار سردرگرمی میکند. تعداد مارکوپولوهای فوتبال باشگاهی ایران هم رو به فزونی است از بس تمایل بازیکنان شاغل در این رقابتها به کوچ از این تیم به آن تیم و از این شهر به آن شهر زیاد شده است، گاهی حتی دیده شد بازیکنی یک روز پس از امضای قرارداد با تیمی ناگاهان سر از تیمی دیگر درمی آورد.
محله بروبیای لیگ برتر آنچنان آشفته بازاری شده که قرارداد بازیکنان و مربیان و پایبندی به آن هم نمیتواند دل هواداران تیمها را قرص کند که ستارهها و یا کادرفنی تیم مورد علاقه شان هر وقت دلشان کشید آن را زیر پا نگذارند و راه خروج از درب باشگاه را در پیش نگیرند چراکه هرکه ساز جدایی کوک کند با متوسل شدن به گزینه «حق فسخ» میتواند به راحتی ساز مطبوع خود را بنوازد و با تمسک به «فوتبال حرفه ای(!)» مُهر خاموشی بر لب شاکیان زده و رفتار غیرحرفه ای خود را توجیه کند. از آن طرف هم هیچ حاشیه امنی برای سرمربیان تیمها و یا بازیکنانی که در برهه ای دچار ناکامی میشوند هم وجود ندارد چرا که کرسی نشینان باشگاه به محض نتیجه نگرفتن تیم متبوع خود و مواجهه با اعتراض هواداران دست به تغییر سکاندار زده و یا بازیکن از اوج فاصله گرفته را به درب خروج از باشگاه هدایت میکنند چراکه جایگاه خود را در معرض خطر میبینند.
این نتیجه گرایی محض در لیگ برتر که به عدم ثبات در این رقابتها و ترافیک در جاده ورودی و خروجی تیمها منجر شده نه تنها به نفع فوتبال ایران نیست بلکه زنگهای خطر را هم به صدا در آورده است. لیگی که پیش از این حداقل خروجی آن کوچ دو سه پدیده رقابتهایش به لیگهای معتبر جهان بود حالا دلخوش به حضور ستاره هایش در تیمهای شیخ نشین خلیج فارس شده است. عاقبت این راه هم که معلوم است به کجا ختم میشود: متوقف شدن مدعیان لیگ در برابر تیمهای نه چندان مطرح آسیایی یا حذف زودهنگامشان از رقابتهای باشگاهی این قاره پهناور و یا عدم صدور جواز حضور آنها برای شرکت در این مسابقات.
مرضیه غفاریان








