یک ماه دیگر در چنین روزی، سوت پایان بیست و چهارمین دوره لیگ برتر به صدا در می آید؛ آن هم در حالی که در هفتههای پایانی این مسابقات همچون ادوار گذشته تب داغ رقابت بین تیمها بالا گرفته، البته در بهانه جویی! این روال به یک عادت بین مربیان و بازیکنان شاغل در بالاترین سطح مسابقات فوتبال باشگاهی کشورمان به خصوص در میان تیمهای مدعی تبدیل شده است. هرتیمی به محض اینکه امتیاز از دست میدهد و قافیه را در مستطیل سبز به رقبا واگذار میکند آسمان و ریسمان را به هم میبافد تا به بهترین شکل و با انداختن توپ در زمین دیگران ناکامی خود را توجیه کند.
کار به جایی رسیده که بازیکنانی که پیش از این در صدر یاران بی حاشیه تیمشان و با اخلاق ترینهای لیگ قرار داشتند هم این روزها به زمره بهانه گیران پیوسته اند و تمام تلاش خود را برای ربودن گوی سبقت از رقبا به کار میگیرند البته نه در میدان و برای کسب پیروزی، بلکه در خارج از مستطیل سبز و در بهانه تراشی!
بهانه جویان لیگ آنچنان با مهارتی عجیب و غریب و طوری که فکر هیچکس به آن خطور نمیکند تقصیرات خود را توجیه میکنند که ضرب المثل «من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود؛ آستین مال کُتَم بود، کُت مال بابایم بود» پیش پای آنها لُنگ میاندازد.
طنز تلخ ماجرا هم آنجاست که برخی از این بازیکنان بعد از کسب پیروزی در دیداری نه چندان دشوار و البته در آستانه جدالی حیاتی و مهم، از ترس آنکه مبادا نتیجه بازی پیش رو را واگذار کنند، پیش دستی میکنند تا با متمسک شدن به هر دستاویزی قبل از این باخت احتمالی راه فراری برای خود بیابند. اما با همه اینها جای شکرش باقی است که دیگر حنای بهانه جویان برای هواداران رنگی ندارد؛ طرفدارانی که پیش از این با ریسمان پوسیده یاران بهانه جوی تیم مورد علاقه خود به ته چاه میافتادند و به دنبال یافتن ریشه ناکامی تیمشان جایی غیر از میدان بازی می گشتند.
یار دوازدهم همیشه در صحنه حاضر تیم ها که بدون هیچ چشم داشتی حامی تیم محبوب خود بوده و سرما و گرما و باد و باران و برف یا آفتاب سوزان برایشان محلی از اعراب نداشته، پیش از این بهای ارزشمندی چون جام طلای لیگ را با بهانههای بی اساس بازیکنان و مربیان تیم محبوب خود برباد رفته دیده اند اما حالا دیگر صبرشان لبریز شده؛ این بار عذر لَنگ بهانه تراشان پرادعای لیگ برای این طرفداران پرشور محلی از اعراب ندارد. هواداران دیگر حاضر نیستند بهای جام طلا را به بهانه بفروشند. شاید بازیکنان و سکانداران فراموش کرده اند که هر بازی یک نبرد است و تیم باید برای مبارزه آماده باشد و از جان و دل مایه بگذارد. آنها اینقدر اسیر حواشی شده اند که متن را از یاد برده اند، فراموش کرده اند که باید با تمام قوا در خدمت تیمشان باشند.
حالا که برخی از این بازیکنان توپ را به زمین مدیران انداخته اند و حمایت(مالی) آنها را برای نتیجه گیری خواستار شده اند وقت آن رسیده که متولیان باشگاهها نیز یک بار دیگر وظیفه مربیان و بازیکنان متبوع تیمشان را به آنها متذکر شوند؛ شاید برخی از ارکان تیم از یاد برده اند که موظف هستند برای پیروزی در مستطیل سبز بجنگند و موانع پیش رو را یکی یکی بردارند؛ فرقی هم ندارد که آن مانع ناداوری باشد یا سد دفاعی محکم حریف ویا هر آسمان و ریسمان دیگری.
اکثر این بازیکنان با بهایی گران به سبد نقل و انتقالاتی تیم افزوده شده اند تا به هر قیمتی در نهایت بیشترین امتیاز را در سبد اندوختههای تیم خود بریزند. بهانه جویان چقدر در نیل به این مهم موفق بوده اند که حالا دم از حق و حقوق خود میزنند؟ کاش برای یک بار هم که شده کرسی نشینان باشگاهها آب پاکی را روی دست این بهانه تراشان میریختند و همچون اریک تنهاخ، سرمربی سابق منچستریونایتد خطاب به آنها میگفتند «بازیکنی که دنبال بهانه بگردد باید به فکر باشگاهی دیگر باشد» شاید حساب کار دستشان میآمد؛ مرگ یکبار، شیون هم یک بار!
مرضیه غفاریان