کد خبر:23797
پ
۶۱۲۹۶۲۲
خبرآنلاین گزارش می دهد؛

روایتی از بانوان هنرمند جبهه مقاومت/ وقتی هنر به یاری غزه و لبنان می رود

پویش «ایران همدل- سهم اصفهان» در نصف جهان برپاست و بانوی جوان دو تابلوی بسیار زیبای هنرمندانه از آیت الکرسی و سوره حمد را که با عشق و علاقه به امام حسن عسکری و امام اول شیعیان ساخته است به این جبهه بخشیده است شاید سهمی کوچک در کمک به کودکان، زنان و مردم مظلوم […]

پویش «ایران همدل- سهم اصفهان» در نصف جهان برپاست و بانوی جوان دو تابلوی بسیار زیبای هنرمندانه از آیت الکرسی و سوره حمد را که با عشق و علاقه به امام حسن عسکری و امام اول شیعیان ساخته است به این جبهه بخشیده است شاید سهمی کوچک در کمک به کودکان، زنان و مردم مظلوم غزه و لبنان ایفا کند.

 لیلا جرکانی: «روزگاری ما از این دنیا خواهیم رفت، همه چیز تمام می‌شود و تنها چیزی که باقی می‌ماند اثر ماست که از ما به جای مانده است؛ پس چه بهتر که این اثر از نظر معنوی و ازنظر مادی به نوعی باشد که ضریب کار و اثر ما را دوچندان کند».

این ها بخشی از صحبت‌های خانم محمدی است، چند دقیقه‌ای هست که به خانه زیبای وی آمده‌ایم و پای صحبتهای عاطفه خانم نشسته ام؛ پویش «ایران همدل- سهم اصفهان» در نصف جهان برپاست و این بانوی جوان دو قاب بسیار زیبای هنرمندانه از آیت الکرسی و سوره حمد را که با عشق و علاقه به امام حسن عسکری و امام اول شیعیان ساخته است به این جبهه بخشیده است، در طول صحبتهایمان متوجه می شویم که چقدر خانم محمدی به این دو قاب که اتفاقا نخستین کارهای وی از تلفیق دو هنر «معرق» و «منبت‌خط» هستند علاقه دارد به نوعی که تمام کارهایش را به جز این دو فروخته است و حالا این دو قاب فاخر ارزشمند را که بسیار دوست دارد در راستای عمل به صحبت های رهبر که «هر کس با هرچه توان دارد به این جبهه کمک کند»، هدیه کرده است به راه مقاومت.

با قرار قبلی به محله شان می آییم، خانم جوانی حدوداً ۳۵ ساله با چهره ای زیبا و خنده بر لب در چارچوب منزلش منتظر ایستاده است؛ شور و هیجان نه تنها در گفتار بلکه در چشمانش که از پشت عینک هنرمندانه اش به ما می نگرد؛ موج می زند و دست مرا به گرمی می‌فشارد.

 پرده درب خانه را کنار می‌زنیم؛ حیاط خانه چنان پویا و زنده است که حس غریبی نمی‌کنی و برایت چنان آشناست که گویی سالیان سال اینجا بوده‌ای؛ شاید این حس را از طراوت و سرزندگی گلدان‌ها، گل‌های فراوان و به خصوص شمعدانی‌هایی که روی پله‌های حیاط تا ایون خانه چیده شده است به دست می‌آورم.

درب سالن که باز می‌ شود اولین چیزی که می‌بینی گل‌های حسن یوسف است که انسان را به حال و هوای خانه کودکی‌هایم می برد؛ اینجا خانه یک هنرمند است که گویی هنرمندانه گذشته آدمی را زنده می‌کند؛ تمام خاطرات گذشته و هیاهوی کودکی در پرده ذهنم اکران می شود و غرق در آن دوران شاد و پر غوغای کودکی می‌شوم.

 با صدای دلنشین عاطفه خانم که مرا به سمت مبلمان هدایت می‌کرد از عالم کودکی خارج می‌شوم، خانه را سریع از نظرم می‌گذرانم؛ گل‌هی مختلف تمام فضای داخلی خانه را نیز پر کرده است، یک سینی مجمع قدیمی با لب کنگره‌های‌ مسی که داخل آن اسباب قوری است کنار میز مبلها قرار دارد، میز و صندلی منبت کاری شده کنار پله های دوبلکس خانه و دو قاب شاهکار بر لب طاقچه نظرم را جلب می‌کند.

خانم محمدی در همان حین که سینی چایی را دور می گرداند و از ما پذیرایی می‌کند صحبت را شروع می کند  از داستان زندگیش می گوید و اینکه همسرش چهار سال پیش به رحمت خدا رفته است؛ وی این گونه ادامه می دهد: شغل همسرش نجاری بود و بعد فوت وسایل کارش یک گوشه‌ای خاک می‌خورد و این برای من دردآور بود.

عاطفه خانم اشکی که از به یادآوردن آن لحظات سخت در چشمانش جمع شده را کنترل می‌کند و ادامه می‌دهد: با آنکه رشته‌ام مهندسی عمران به دنبال رشته هنرهای معرق و منبت رفتم تا به صورت حرفه‌ای کار همسرم را ادامه دادم.

در مبانی عرفانی اسلامی – هنری؛ «شمسه هشت پر» نماد بسم الله الرحمن الرحیم است و من از این نماد در کارم استفاده کردم؛ به رنگ پس زمینه کارم نیز سیاه است که نمادی از عظمت و قدرت خداوند است که در سیاهی پرده کعبه هم دیده می‌شود

خانم محمدی که صحبت می کند؛ تمام سعی‌ام را می کنم تا تمام حواسم را به او بدهم اما قاب پشت سرش مرا جذب خود کرده است؛ از این رو گه‌گاه دزدکی نگاهم را از چهره  او می گیرم و به قاب نگاه می‌کنم.

داستان تابلوهایی که دنیایی فلسفه در خود نهفته دارد 

خانم محمدی که متوجه نگاه های من شده است، اشاره به دو قاب پشت سرش می‌کند و درباره  همان تابلویی که مرا جذب خودش کرده و نقشی از آیت الکرسی دارد، می‌گوید: این اولین کار حرفه‌ای من است که به یاد امام حسن عسگری (ع) مزین شده است؛ بعد اشاره به تابلوی سوره حمد می کند و می‌گوید این تابلو نیز به نام امام علی (ع) ساخته شده و وجود یافته است.

وی یکی از اتاق‌های منزل خود را تبدیل به کارگاه کرده و از ما می‌خواهد که بعد از خوردن چایی به درون کارگاه برویم و ادامه صحبت‌ها را آنجا داشته باشیم؛ عاطفه خانم از این گلایه دارد که چرا خانواده‌های مذهبی کمتر به رشته‌های هنری ورود می کنند، وی رو به ما تاکید می کند: هنر با دین ما آمیختگی اجتناب ناپذیری دارد؛ آثار معرقی که در اصفهان وجود دارد نمونه بارز آن است که این رشته چقدر مهم و لازم است و امروز یکی از نیازهای جامعه ما نیز محسوب می‌شودد.

حالا ما وارد کارگاه کوچک خانم محمدی می‌شویم؛ چوب‌های بسیار با تنوع رنگهای مختلف و از درختان متفاوت در کنار یک تخت بزرگ چوبی که زیر پنجره قرار دارد، دیده می‌شود؛ سمت راست تخت، یک بخاری قرار دارد که  فاصله دنجی را بین دیوار و خودش ایجاد کرده است، یک جعبه چوبی که از تکه‌های منبت نیمه کاره پر شده و یک دستگاه برش برقی فضای کنار بخاری را تکمیل کرده است.

روایتی از بانوان هنرمند جبهه مقاومت/ وقتی هنر به یاری غزه و لبنان می رود

حالا کنار یک میز کار نسبتا بزرگ می رویم که دورتا دور آن  با نقش‌ها و رنگ‌های دلربا معرق کاری شده و از پدربزرگ خانم محمدی به یادگار باقی مانده است؛ میز به قدری زیباست که گویی کل فضا را به نام خودش کرده است؛ روی میز یک چراغ مطالعه، یک رادیو ضبط سه کاره قدیمی ژاپنی، یک کیف چرمی با ابزارهای برش و یک نیمه تنه درخت دیده می شود؛ یک کمد دیواری سنتی که اکثر ابزارهای کار خانم محمدی با نظم خاصی در آن چیده شده نیز کار را تکمیل می کند.

تابلوهایی که خانم محمدی بسیار به آنها علاقه دارد به میز کار انتقال داده می شود و خانم محمدی صحبتهایش را از سر می گیرد: همان طور که گفتم حدوداً چهار سال پیش اواخر سال ۹۹ وارد دنیای هنر معرق شبکه‌بری و منبت‌خط وارد شدم و زیر نظر اساتید مختلف آموزش دیدم.

بعد از ان  اندوه و ملالی که از آن سخن گفتم با عزم راسخ و اعتقاد به آیه قرآن که « هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن (از عهده گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او می‌گشاید و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند» کارم را شروع کردم.

وی به دو قاب روی میز اشاره می کند و می گوید: با توجه به فلسفه و رازی که در آیت الکرسی و سوره حمد وجود دارد، این دو قاب را نخستین کارهای خود قرار دادم، اشاره به قابی می‌کند که از پیش نظر مرا ربوده بود و ادامه می‌دهد: قاب آیت الکرسی اولین کار من است که هنر آن را زیر نظر استاد سیدی فرا گرفتم، این کار با دو چوب «عناب» و «پاتاسا» کار شده و تمام برش‌ها به شکل دستی و با اره مویی صورت گرفته است؛ برش چوب عناب با اره کمانی فوق العاده سخت است اما ذوق و علاقه برای این کار سختی را برایم هموار می‌کرد.

وی اضافه می‌کند: به جرات می‌توانم بگویم این کار نمونه‌ای در جهان ندارد چون بنده از آقای سلیمانی یکی از اساتید بنام خط، به صورت اختصاصی خواستم تا آیت الکرسی را برایم خطاطی کند و بعد برش‌های منبت‌خط آیه‌ها رابر اساس این خط اختصاصی زدم؛ سپس برش‌های چوب پاتاسا را داخل تابلو جاسازی کردم.

 به نیت امام اول شیعیان و پدر منجی عالم بشریت

خانم محمدی با لبخندی بر لب ادامه می دهد: من به نیت امام یازدهم این کار را شروع کردم و این کار را به ایشان هدیه کردم با این فلسفه که غم و نگرانی که امام حسن (ع) نسبت به فرزندشان امام زمان (عج) دارند  را با آیت الکرسی و هنرم تسلی ببخشم؛ احساس می‌کنم این اثر ناقابل من به سمت سامرا و حرم مطهر امام حسن عسکری علیه السلام می‌رود.

خانم محمدی ادامه می‌دهد: کار دومم (سوره حمد که به امام علی (ع) تقدیم شده است) تخصصی‌تر و قوی‌تر است چون با هنر مشبک و با ضخامت بسیار زیاد ایجاد شده است؛ به همین دلیل آن را با دستگاه برش دادم و خط منبت که بر روی آن انجام شده است توسط استاد خرمیان به تحریر درآمده است.

 وی می‌گوید: دوست داشتم کل قرآن را به این صورت کار کنم و تقدیم به امام علی (ع) کنم اما با خودم گفتم شاید عمرم وصال آن را ندهد؛ برای همین به فلسفه سوره حمد روی آوردم؛ همه ما می‌دانیم کل قرآن در سوره حمد خلاصه می‌شود و سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحیم، خود این آیه در حرف (ب) و حرف «ب» نیز در نقطه زیر آن که نماد امام علی (ع) است تفسیر می‌شود.

روایتی از بانوان هنرمند جبهه مقاومت/ وقتی هنر به یاری غزه و لبنان می رود

این هنرمند معرق کار در ادامه توضیح می دهد: در حقیقت من کارم را با سوره حمد که هیچ نقطه‌ای نداشت شروع کردم و تنها یک نقطه را در این اثر گذاشتم که همان نقطه زیر حرف «ب» است ( نمادی از وجود امام علی علیه السلام) و با این کار نشان  می دهم که امام علی (ع) همیشه و همه جا در مقام اول و در قلب ما شیعیان است.

وی ادامه می دهد: همچنین در مبانی عرفانی اسلامی – هنری؛ «شمسه هشت پر» نماد بسم الله الرحمن الرحیم است و من از این نماد در کارم استفاده کردم؛ به رنگ پس زمینه کارم نیز سیاه است که نمادی از عظمت و قدرت خداوند است که در سیاهی پرده کعبه هم دیده می‌شود.

وقتی هنر به دفاع از مقاومت بر می خیزد

احساس شعفی در چهره عاطفه خانم پدید می آید: از آنجایی که من نمی‌توانم به عنوان یک نیروی انسانی وارد جبهه شوم و طلا و یا زمینی هم ندارم که بخواهم به هدیه جبهه مقاومت کنم، تصمیم گرفتم این دو اثر را برای جبهه مقاومت هدیه کنم،  من تمام کارهای دیگرم را فروخته اما این دو اثر را نگه داشته بودم تا به نیت و آرزوی قلبی‌ام برسم اما دیدم آن نیت و آرزو نسبت به وظیفه‌ای که امروز بر من واجب شده جایگاهی ندارد و بهتر است این دو اثر را که از صمیم قلبم دوستشان دارم و حس خوبی از آنها می‌گیرم با جان و دل به جبهه مقاومت  تقدیم ‌کنم.

عاطفه خانم تاکید می کند: اعتقاد دارم که هر کسی که این دو آثار را خریداری کند در حقیقت این آثار را از امام علی  و امام حسن عسکری  (ع) خریداری کرده است.

شاید آخرین فرصت برای دفاع از حقیقت

حالا بغض مهمان چهره عاطفه خانم می شود؛ گویی فکر کردن به موضوعات مختلف احساسات همزمانی را در او بیدار می کند و ادامه می دهد: برخی به من می‌گویند کشور خودمان هم نیازمند است؛ باید به کشور خودمان کمک کنیم اما باید به یاد داشته باشیم که شرایط مردم غزه و لبنان بسیار سخت است؛ من به عنوان یک بانو و یک مادر وقتی خودم را جای آنها می‌گذارم، وقتی غم  بی‌خانمانی و از دست دادن فرزندان و عزیزانشان را به یاد می آورم در مقابل مقاومت آنها خجالت زده می‌شوم.

من از جامعه هنرمندان که خود را عضو کوچکی از آنها می‌دانم می‌خواهم که با آثار فاخر و ارزشمند وارد این پویش و جریان شوند و اثرهای گرانبهای خود را تقدیم جبهه مقاومت کنند که در کنار حفظ اثر معنوی اثر مادی آنها جاودانه بماند

خانم محمدی اشک چشمانش را با بیرون رفتن از اتاق پنهان می کند، زمانی که با یک سینی چای به اتاق برمی گردد، سخنانش را این گونه ادامه می دهد: «شاید این آخرین فرصت ماست که هر چه برای ما مقدور است وارد این کارزار شویم؛ من از جامعه هنرمندان که خود را عضو کوچکی از آنها می‌دانم می‌خواهم که با آثار فاخر و ارزشمند وارد این پویش و جریان شوند و اثرهای گرانبهای خود را تقدیم جبهه مقاومت کنند که در کنار حفظ اثر معنوی اثر مادی آنها جاودانه بماند.

روایتی از بانوان هنرمند جبهه مقاومت/ وقتی هنر به یاری غزه و لبنان می رود

با خود می اندیشم که «با اینکه همسر خود را ازدست داده است چقدر بخشنده و مهربان است و دلی بس بزرگ دارد»؛ در آن لحظه دوست داشتم او را به آغوش بکشم و تمام محبتم را نثار چشمان اشک آلود وی کنم که این طور با محبت تمام به همه دنیا می اندیشد، شاید بی‌دلیل نبود که وقتی پا به این خانه گذاشتم برایم این خانه غریب و ناآشنا نبود بلکه نامانوس و آرامبخش بود.

عاطفه خانم با قلب آرام آسوده و با بزرگ منشی خاص می گوید: این اثر هنری را تقدیم می‌کنم به تمام کسانی که یک «یا حسین» در دلشان گفته باشند حتی اگر از ته دل نبوده باشد و همه کسانی که از ابتدای عالم تا انتهای عالم خواهند بود در ثوابش شریک می‌دانم تا همگی در پناه امام زمان (عج)  باشیم و بهترین‌ها برایمان رقم بخورد.

و من می اندیشم چقدر راحت، همه را ،چه آنهایی را که می‌شناس و چه آنهایی  را که نمی‌شناسد،  همه افراد را بدون هیچ تبعیضی در ثواب کار بزرگش شریک کرد آری واقعا این جبهه جنگ آخرالزمانی است و  میان حق و باطل، افراد یکی یکی  غربال می شوند و خوشا به حال آنان که با دل بزرگ چون خانم محمدی در این امتحانها پیروزند. 

منبع
خبرآنلاین
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید