«قهرمان بعدی کیست؟» این پرسش روی تابلوهای طلایی کوچکی حک شده است که در ویترین های دورتادور دفتر هیئت اسکیت فری استایل نجفآباد به چشم میآید؛ لابه لای دکورهایی مزین به مدال های رنگارنگ و کاپهای ورزشکاران این رشته در سالن «موهبت» ورزشگاه آزادی امیرآباد. آنچه در این بین بیشتر خودنمایی می کند تندیس ها و نشانه های متعدد افتخارآفرینی ملی پوشان جوانی است که همین چندروز پیش دست پر و با کسب طلا و نقره مسابقات جهانی از ایتالیا برگشته اند و این روزها برای شرکت در مسابقات قهرمانی آسیا در کره به سر می برند.
یک روز پیش از اعزام تیم ملی اسکیت فری استایل به این رقابتهای حساس، به محل تمرین آنها در نجف آباد رفتیم؛ جایی که آکنده بود از شور و هیجان تمرین های پایانی شاگردان احسان حبیبآبادی؛ مربی ۳۶ ساله ای که همه این افتخارات را لطف خدا می داند و باور دارد «قهرمان ماندن» از «قهرمان شدن» دشوارتر است و رسالت اصلی هر مربی نشان دادن گام بعد از قهرمانی به بازیکن خود است.
احسان حبیب آبادی را میتوان شبیه ترین چهره به امیر قلعه نویی در دنیای اسکیت دانست. هر دو مربی نتیجه گرا و عاشق رکوردزنی و افتخارآفرینی هستند. حبیبآبادی هم مانند ژنرال بی پرده از دستهای پشت پرده و واقعیتهای پنهان ورزش میگوید. منتها او یک تفاوت بزرگ هم نسبت به قلعه نویی دارد؛ سرمربی تیم اسکیت فری استایل ایران برخلاف سکاندار تیم ملی فوتبال، اهل بهانه تراشی نیست. حبیب آبادی وقتی صحبت از کمبود امکانات میشود، توپ را به زمین فدراسیون و فدراسیون نشین ها نمی اندازد، دقیقاً برعکس امیرخان که اغلب در ناکامی ها دستاویزی بهتر از کمبود امکانات یا ناداوری پیدا نمی کند. همچنین برخلاف قلعه نویی که بارها بخاطر میدان ندادن به جوان ها مورد انتقاد قرارگرفته، حبیبآبادی با قراردادن تابلو نوشته: «قهرمان بعدی کیست؟» در دفتر کار خود، جایی برای قهرمانان آینده دنیای اسکیت در ویترین افتخارات باشگاه خالی گذاشته است. او می خواهد آینده اسکیت را با سرمایه گذاری روی جوانان و نوجوانان به عنوان «قهرمان بعدی» بسازد. هر دو مربی اما ملیگرا و عاشق کشورشان هستند. همانطور که قلعهنویی بارها از غیرت ایرانی اش گفته، حبیبآبادی میگوید: «من یک میهنپرست تمامعیارم»؛ اما او مسیرش را بدون جار زدن طی کرده، شخصاً اسپانسر پیدا میکند، هزینههای تیم را تأمین میکند و حتی ۱۳ روز پیاپی خانه نمیرود تا شاگردانش عقب نمانند.
کمک مربی تیم ملی فری استایل ایران مدعی است حبیب آبادی را می توان بنیانگذار این رشته در کشور دانست. هرچند حبیب آبادی این ادعا را نه رد می کند و نه مُهر تأیید بر آن می زند اما با اشاره به اینکه هیچ برگی بی اذن خدا از شاخه به زمین نمی افتد، می گوید: «خداوند من را در این راه قرار داد و هدایت کرد.»
- آیا میتوان گفت شما اولین کسی بودید که این رشته را در ایران پایهگذاری کرد؟
من اصلاً از این تعبیر خوشم نمیآید و هیچوقت هم نخواستم چیزی درباره من نوشته شود. همه اینها لطف خداست. اگر خدا نخواهد، حتی برگی هم از درختی نمی افتد. خداوند من را در این راه قرار داد و هدایت کرد؛ لطف داشت و دید که میتوانم از عهده این کار بربیایم. خدا را شکر، از زمانی که به طور حرفهای وارد این رشته شدم، افتخارآفرینی های زیادی داشتیم؛ از جمله کسب طلای جهان، هم در بخش بانوان و هم در بخش آقایان. خلاصه هر موفقیتی که یک کشور میتواند در این رشته به دست بیاورد، بچه های فری استایل توانسته اند کسب کنند.
- راز این موفقیت ها چه بوده؟
ببینید، این رشته یکی از سختترین رشتههای ورزشی دنیاست. دلیلش هم مشخص است؛ این رشته با سند و مدرک در دسته بندی رشته های فوق سرعتی قرار میگیرد. همه ورزشکاران میدانند که در رشتهای که رقابت در آن در کسری از ثانیه است، هیچ جایی برای اشتباه وجود ندارد. البته رشته های توپی هیجان خاص خودشان را دارند اما بازیکن در آن ورزش ها میتواند موقعیت را حفظ یا جبران کند در حالی که در فری استایل چنین فرصتی وجود ندارد.
- دقیقاً، مثلاً در فوتبال طی ۹۰ دقیقه ممکن است نتیجه بازی کاملاً تغییر کند، اما در این رشته شاگردان شما گفتند که رقابت معمولاً سر هزارم ثانیه است.
بله و مهم تر از همه اینکه این رشته به شدت حوصله سربر میشود، چون تمرین ها بسیار تکراری اند. مثل دوی ۱۰۰ متر؛ یک دونده فقط ۱۰۰ متر میدود؛ اما برای همان ۱۰۰ متر، تمرین های زیادی انجام میدهد. حالا در رشته ما، ورزشکار باید روزی دو یا سه نوبت تمرین داشته باشد و این واقعاً کار عجیبی است، مخصوصاً حفظ انگیزه در بازیکن. من همیشه به بازیکنانم میگویم بچهها، قهرمان جهان شدن هیچ کاری ندارد، فقط یک دیسیپلین و نظم میخواهد؛ اما قهرمان جهان ماندن و در اوج ماندن مهمترین وظیفه و رسالت یک ورزشکار است؛ بازیکن در این رشته برای موفقیت نیاز به مداومت زیاد دارد و همچنین نظم بازیکن، خانواده و مربی اهمیت زیادی دارد. اینها اگر کنار هم قرار بگیرند، ورزشکار میتواند قهرمان شود.
- شما میگویید این رشته حوصلهسربر است، خب چطور بازیکن ها زده نمی شوند، چه انگیزهای باعث میشود که آنها به مسیر خود ادامه بدهند؟
…(بعد از مکثی کوتاه) عشق دو طرفه!
- آقای حبیب آبادی! اسکیت ورزشی لاکچری است؟
(با قطعیت و بدون درنگ) بله و ما لاکچری های بدبختیم! واقعاً، جدی به شما میگویم، این ورزش هزینه بر است، واقعاً هزینهبر است. من از زندگی خودم زده ام، ۱۳ روز خانه نبودم و اکنون دوباره در راه مسابقات هستم و ۱۰ روز دیگر باز در خانه نخواهم بود. هر روز ساعت پنج و نیم صبح از منزل خارج می شوم و هزینههایی برای این ورزش می پردازم که در زندگی شخصی ام صرف نمیکنم. خدا لطف کرده و همسری بسیار خوب به من داده که در همه این مسیر کنارم است. بله این ورزش، ورزشی لاکچری است؛ اما هرگز اجازه نمی دهیم به بچههای مان فشار وارد شود. چندین و چند سال است که خودمان تجهیزات ملی پوشانمان را تأمین میکنیم تا حتیالمقدور به خانواده های آنها فشار نیاید.
- خودتان؟ یعنی شخصِ…
بله، بله، شخصاً با برندهای مختلف صحبت میکنم، چانه می زنم و همیشه می گویم خداست که همه اینها را هندل می کند. شما الان داخل دفتری نشسته اید، که فکر نمیکنم در کل استان اصفهان چنین دفتر هیئت اسکیتی بتوانید ببینید؛ نه فقط در این رشته، در همه رشتهها. این لطف خداست که شامل حال ما شده است. همیشه آبرو و شخصیت بچه هایم برایم اهمیت دارد؛ اینکه محل زندگی شان کجا و چگونه است و در چه محیطی آموزش میبینند. من در طول زندگیام بارها با نگهبان و مسئولان این سالن بحث کرده ام، نه بخاطر خودم، بلکه به این دلیل که وقتی بچههای مردم به اینجا میآیند، باید اینجا تمیز باشد و با احترام با آنها برخورد شود، چون اینها امانت هایی هستند که خدا به من سپرده است. بگذارید برگردیم به سئوال اولتان که پرسیدید آیا من پایهگذار این رشته بودم یا نه؛ من چنین ادعایی ندارم. اگر خداوند مرا در این مسیر قرار داده است، باید وظیفه ام را به درستی انجام دهم. این بچه ها و موفقیت آنها نتایج استعدادیابی در این رشته هستند. انیشتین جمله معروفی دارد که میگوید: «اگر به ماهی بگویی از درخت بالا برود، هرگز موفق نخواهد شد.» استعداد تنها بخشی از کار ماست؛ اما ماندگاری مهم تر است. اگر از بچهها در این باره بپرسید، یک پاسخ از همه می شنوید: «استاد همیشه میگوید راز موفقیت، ماندگاری است». وقتی بچهها در این رشته می مانند، یعنی می توانند. وقتی به طور مستمر و با نظم کاری را انجام میدهید، نتیجه میگیرید. استعدادیابی فقط بخشی از این مسیر است.
- اینکه این روزها ایران در این رشته در آسیا و حتی جهان به نوعی حرف اول را میزند، به استعداد و توانایی بچهها برمیگردد یا به این دلیل است که شرکت کنندگان در مسابقات کم هستند و رقیب چندانی ندارند؟
اصلاً اینطور نیست که رقیب زیاد نداشته باشند. ما در مسابقات جهانی که اخیراً در ایتالیا برگزار شد، با ۸۰۰ ورزشکار از ۲۵ کشور دنیا رقابت کردیم. این مسابقات در تمامی رشته های فری استایل و در دو بخش مقدماتی و حرفهای برگزار شد. ما در بخش مقدماتی شرکت کردیم و از قبل ۴ سهمیه هم در بخش حرفهای داشتیم.
- سهمیههای بخش حرفهای چطور به دست میآید؟
در بخش مقدماتی، از میان شرکتکنندگان، هر کسی که رتبه اول یا دوم را کسب کند، به مرحله بعدی راه پیدا میکند. ما از قبل چهار قهرمان جهان داشتیم که مستقیماً به مسابقات حرفهای راه یافتند. رنکهای ۱، ۲، ۳ و ۴ جهان در این مسابقات حضور داشتند و همه آنها ورزشکاران بسیار قدرتمندی هستند. رقبای اصلی ما در آسیا کشورهای چین، چین تایپه و تایلند هستند و در سطح جهانی هم ایتالیا و فرانسه از جدی ترین حریفان ما محسوب میشوند. در بخش بانوان، همیشه یکی از ورزشکاران این کشورها جزو رتبه های اول تا چهارم دنیا قرار دارد. خب، یک سئوال؛ اگر این رشته به این راحتی است، چرا در ایران فقط از یک استان ملی پوش دارد؟
- اتفاقاً همین سئوال من از شماست؛ چرا اصفهان شده قطب اسکیت ایران و به تبع آن با درخشش ملی پوشان اصفهانی، ایران در سطح آسیا و جهان مطرح شده؟
چون اینجا روی این رشته سرمایهگذاری شده است. از سال ۸۶ که این رشته در کشورمان شروع به فعالیت کرده تا الان فقط از یک استان و یک باشگاه، مقام جهانی داشته ایم. آن هم درحالی که همه شهرهای ایران در این رشته فعالیت میکنند و روی آن کار میکنند؛ در کرج، همدان، تهران، کرمان و دیگر شهرها.
- خب چطور اصفهانی ها از بین این همه شهرستان، برای حضور در تیم ملی برگزیده میشوند؟
با شرکت در مسابقات انتخابی. نفرات اول تا چهارم، یا حتی ششم رقابت ها، بسته به نظر کمیته فنی، به اردو دعوت میشوند. سه یا چهار دوره اردو برگزار میشود، یا گاهی یک دوره کافی است و بر همین اساس، بهترین ها برای مسابقات انتخاب می شوند.
- فکر می کنید این بچه ها تا چه سالی می توانند به فعالیت خود ادامه دهند؛ یعنی اگر بخواهم فوتبالی بپرسم، چه زمانی مجبور میشوند کفش های خود را آویزان کنند؟
سن و سال مشخصی ندارد. بگذارید اینطور جواب بدهم؛ در المپیک دوره قبل در رشته دو، میانگین سن ورزشکاران ۳۲ سال بود و همین تمام صحبت های علمی دنیا را زیر سئوال برد؛ یعنی اینطور نیست که بگوییم مثلاً در ۲۸ سالگی باید کنار کشید. همین الان نگاه کنید، رونالدو چند سال دارد و همچنان در اوج بازی میکند؟ ما عادت داریم آدم ها را در یک دستهبندی یا کتگوری خاص قرار بدهیم. مثلاً من کسی هستم که گاهی به من میگویند کارشناس و مردم هم باور میکنند؛ اما به نظر من این نگاه، اشتباه و حتی گناه است. به نظر من بهترین جواب برای این سئوال این است: تا وقتی عشق هست، می توان در هر رشته ای فعالیت کرد؛ حتی در میادین بینالمللی و سطح بالا. فقط عشق و علاقه است که میتواند یک ورزشکار را در بالاترین سطح نگه دارد. دیدگاه من این است که یک بازیکن در این رشته میتواند حتی بعد از ۳۵ سالگی هم ادامه بدهد.
- خود شما هم در این رشته قبل از ورود به مربیگری تجربه فعالیت ورزشی به صورت حرفهای داشتهاید؟
بله، من در رشته اسکیت، عضو تیم ملی رولبال بودم، در تیم سرعت بازی کردم و بازیکن تیم هاکی هم بودم. بهطور کلی در تمام این رشتهها فعالیت داشتم و از نزدیک با فضای رقابتی آشنا هستم.
- سقف آرزوهای شاگردان شما کجاست؟ با توجه به آشنایی ما با آنها که به نظر می رسد از همان ابتدا در اوج و مدالآور بوده اند، این سئوال پیش می آید که خب هدف بعدی آنها چیست؟
سقف آرزوهای آنها…(کمی مکث می کند) سقف آرزویشان شبیه به داستان شرکت کنندگان در پروژه آپولو است. شما با آن آشنا هستید؟ پس از اتمام این پروژه، به مدت یکسال از شرکتکنندگان در آن تقدیر و تشکر می شود و سپس به کارهای دیگرشان بازمیگردند. اما جالب است بدانید که بسیاری از افرادی که در این پروژه حضور داشتند، پس از آن مدتی در بیمارستان روانی بستری شدند. می دانید چرا؟ چون آنها فکر میکردند دیگر هیچ کاری در جهان باقی نمانده که انجام دهند و این سخت ترین رسالت من در این حرفه است. وقتی بچه ها مدال کسب میکنند، باید قدم بعدی را به آنها نشان دهم، زیرا انسان بی هدف می میرد. سقف آرزوهای بچه ها ما اسطوره شدن است؛ اسطوره ای که از مسیر خود لذت میبرد. من تمام تلاشم را به کار می برم که بچه ها از مسیرشان لذت ببرند و با انگیزه پیش روند.
- اگر به عقب برگردید باز هم همین…
بله، من اگر به عقب برگردم، اسمم، خانواده ام، محله ام و همه کارهایم را دوباره تکرار میکنم. ۱۰۰ در صد؛ همین رشته، همین زندگی و همین همسر را انتخاب می کنم. همه چیز را دقیقاً همینطور که الان هست، انتخاب و تکرار می کنم.
- این ورزش به چه امکاناتی نیاز دارد و آیا فدراسیون از شما برای تأمین تجهیزات مورد حمایت لازم را انجام می دهد؟
این سئوال، از اساس اشتباه است. امیدوارم روزی بتوانم این حرفها را در برنامه رسمی تلویزیونی به اهالی رسانه منتقل کنم. این سئوال شما مثل این میماند که از شما درباره محیط کارتان آن هم در حضور رئیستان بپرسند «همه چیز خوب است؟»
- اما ما این سئوال را می پرسیم تا مشکلات بازگو و رفع شود.
اما پاسخ این سئوال را نباید ما بدهیم؛ نه به شما و نه به هیچکس دیگر. این وظیفه ارگان های نظارتی است که بیایند و به مردم پاسخ دهند. مثلاً بگویند ما به فدراسیون «ایکس» رفتیم، همه چیز را بررسی کردیم و این هم خروجی کار است. با این نوع سئوال ها، انگار ما را مجبور میکنید که واقعیت را نگوییم یا حتی به دروغ گفتن سوق داده شویم. فدراسیون اسکیت یکی از بینظیرترین فدراسیونهای کشور است…
- یعنی الان چون مجبور هستید این را می گویید؟
نه، نه!
- پس چرا میگویید این سئوال را نپرسیم؟
من آدم آزاده ای هستم. با چشم های خودم دیده ام که با بچه های مردم چه میکنند وقتی مصاحبه میکنند؛ وقتی از یک ارگان حرفی می زنند، بعد از مصاحبه ۲۰۰ نفر به آنها زنگ میزنند که «چرا این را گفتی؟ چرا آن را گفتی؟» و شما هیچوقت پشت پرده این اتفاقات را نمیبینید؛ اما فدراسیون اسکیت، به نظر من الگو است. من به آقای هنرجو، رئیس فدراسیون مان، می گویم پدر. چون در بسیاری از اعزامها همراه او بوده ام و از نزدیک دیدهام مانند یک پدر دلسوز برای ورزشکاران است و برایش مهم است که آنها چه میخورند و کجا میخوابند. من با رؤسای فدراسیون های زیادی به مسابقات اعزام شده ام و مسئولان مختلفی را از نزدیک دیدهام؛ اما آقای هنرجو واقعاً انسان شریفی است. همیشه به او میگویم شما سر سفره حلال بزرگ شده اید و کار درست انجام داده اید. ۲۰ سال از تأسیس فدراسیون اسکیت میگذرد اما به جرأت میگویم که در این چهار سال مدیریت او، بیشترین افتخارات در این رشته کسب شده است. خداوند بی دلیل به کسی چیزی نمیدهد؛ وقتی افتخاری به دست میآید، یعنی خدا خواسته و آن فرد در مسیر درستی قرار داشته است. نتایجی که آدم ها به دست می آورند گواه عملکرد آنهاست. من در این چهار سال حضور ایشان در فدراسیون، هیچ وقت دغدغه اعزام نداشتهام، در حالی که در سالهای پیش از آن، بارها پشت در فدراسیون گریه میکردیم بلکه مجاب شوند ما را اعزام کنند. اما در این چهار سال، همه اعزام های ما منظم، روتین و با حمایت کامل انجام شده و خودشان ما را برای پیشرفت هل داده اند. امیدوارم روزی تمام ورزشکاران چنین رئیس فدراسیونی و مربی ای داشته باشند که با دغدغه کارشان را انجام دهند. آقای هنرجو مرد بسیار شریفی است و همینجا از او صمیمانه تشکر میکنم؛ البته اگر نوشته شود…
- حتماً. ولی راستش من هنوز نفهمیدم چرا شما میگویید ما نباید از ورزشکاران درباره مشکلات و کاستی هایشان بپرسیم، ما میپرسیم تا آنها دغدغه هایشان را بازگو کنند و این مسائل حل شود.
جواب نمیگیرید خانم! شما باید بروید پشت پرده آن موضوع را بررسی کنید.
- مطمئن باشید در حد توانمان آن کار را هم انجام می دهیم. ما بسیاری از مسائل را خودمان میفهمیم، حتی اگر آنها را مستقیماً به ما نگویند و تحلیل و نقد می کنیم. مثلاً من امروز از شما پرسیدم آیا اسکیت، ورزشی لاکچری است، چون شنیده بودم که تجهیزات مورد نیاز این رشته، قیمت بالایی دارند و امروز هم دیدم که شما چطور به شاگردتان برای تمیز کردن بلبرینگ های کفشش تأکید داشتید، چون شما بهتر از هرکسی می دانید اگر یکی از آنها ازبین برود، تأمین دوباره اش چه هزینه ای برای او و خانواده اش دربردارد و اینکه گفتید خودتان شخصاً گاهی بچه ها را ساپورت میکنید. من میخواستم بدانم در این بین فدراسیون اسکیت واقعاً چه میزان امکانات در اختیار ملی پوشان قرار می دهد.آیا همانطور که در برخی رشته ها مثل فوتبال سرمایهگذاری های کلان میشود، در این رشته مدال آور هم از ورزشکاران حمایت می شود یا نه؟ من حتی جایی خواندم که شما هشدار داده بودید «اگر در این رشته سرمایهگذاری نشود، زنگ خطر برای ایران به صدا در میآید» و الان دوست دارم شما علت آن را بازگو کنید.
بگذارید اینطور برایتان بگویم، ما اینجا با بچه ها جزیره ای کار می کنیم. اینجا جایی است که ما اول ذهن ها را آماده میکنیم و بعد قهرمان میشویم. بچهها موظفند کتاب بخوانند، موظفند پادکست گوش بدهند. ما هفته ای چهار جلسه در این اتاق روانشناسی انجام می دهیم؛ فیلم میبینیم؛ تحلیل میکنیم. من به بچه ها یاد دادهام که زیاد غر نزنند. من دوست دارم همیشه به فراوانی نگاه کنم. روزیِ من دست رئیس فدراسیون، وزیر یا رئیسجمهور نیست، روزیِ من دست خداست. من از کسی چیزی نمیخواهم؛ اگر قرار باشد چیزی به من برسد، خدا به آنها میگوید که به من بدهند. این دیدگاه شخصی من است. من یک میهنپرست تمام عیارم(این را بلندتر می گوید)؛ عاشق ایرانم، با همه کموکاستیهایی که دارد، چون اگر در این کشور به دنیا آمده ام، یعنی وظیفه ای داشته ام. پس نمیتوانم مدام از دیگران توقع داشته باشم یا به بقیه ایراد بگیرم. باید کاری کنم که آنها خودشان بیایند و امکانات در اختیارم قرار بدهند، بگویند: «اگر این فرد برود و مدال بیاورد، به نفع ماست.» دیدگاه من این است؛ من آدم آویزانی نیستم.
- می خواهید بگویید ابتدا تلاش کردید خودتان را ثابت کنید تا بعد دیگران برای سرمایه گذاری پیش قدم شوند؛ درست متوجه شدم؟
احسنت، این دیدگاه من است؛ این دیدگاه ماندگاری خواهد بود. من روزی می میرم و ترک کالبد می کنم؛ اما میخواهم نفر بعدی بیاید و چراغ این راه را بدون هیچ دغدغه ای در دست بگیرد و ادامه دهد. آن مصاحبه ای هم که اشاره کردید من انجام دادم درباره زنگ خطر، بله واقعاً زنگ خطر به صدا در آمده آن هم برای رده های پایه. پشت صحنه این رشته اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است. من دقیقاً نمیدانم چه چیزی در جریان است، اما متوجه شده ام که همه کشورها دو موتوره در حال سرمایهگذاری روی این رشته هستند.
- خب این را از کجا متوجه شده اید؟
از حضور ۸۰۰ شرکتکننده در رشته فری استایل درکاپ جهانی ایتالیا؛ از ورود این رشته به بازی های آسیایی؛ از اینکه این رشته به مسابقات المپیک کوچک چین راه یافته و حتی احتمال حضورش در بازی های آسیایی داخل سالن هم وجود دارد. اینها همه نشانه است که اتفاقاتی در حال روی دادن است. کشورها متوجه جذابیت و هیجان این رشته شده اند. شاید به عمر من قد ندهد که آن روز را ببینم؛ اما آنها از همین الان سرمایه گذاری در این رشته برای ۲۵ یا ۳۰ سال آینده را شروع کرده اند تا در المپیک مدال بگیرند. میدانید که آنها هیچ رشته ای را وارد المپیک نمی کنند مگر آنکه بدانند میتوانند در آن مدالآوری کنند.
- آیا ما هم برای آینده روی استعدادهای این رشته سرمایه گذاری کرده ایم؟ یعنی اگر روزی ترانه احمدی، رومینا سالک، رضا لسانی و امیرمحمد سواری و دیگر قهرمانان فعلی به هر دلیلی کنار بروند، افراد مستعدی هستند که بتوانند جایگزین آنها شوند؟ رقیب در این رشته وجود دارد؟ چون بی رقیب بودن می تواند باعث ایستایی ورزشکار شود.
بله، بله! ما پشتوانه تیم ملی را هر روز میسازیم، هر روز و هر روز. اگر دقت کنید، روی آن تابلو نوشته ایم «قهرمان بعدی کیست؟» دیدی؟ (به تابلوی طلایی اشاره می کند که در ویترین افتخارات دورتادور سالن قرارداده شده). این یک انگیزه بزرگ است. می دانید وقتی یک بچه اینجا می آید و شب با رؤیای قهرمانی میخوابد، آن جمله در ذهنش حک میشود. حتی سر ویترین های خالی هم بین بچهها دعواست، مثلاً می خواهند ویترین کنار دکور افتخارات رومینا مال آنها باشد. ما در حال حاضر هم پشتوانه خوبی داریم؛ بچه هایی مثل ریحانه مصطفایی، پریناز ذکریا، کیمیا کریمی و دیگران. حتی آن کوچولوهای چهار پنج ساله که به اینجا می آیند تا اسکیت را شروع کنند از همین حالا برای مدالشان رؤیاپردازی میکنند.
مرضیه غفاریان








