پریا پارسادوست:
اولین بار سال ۹۸ بود که نامش به طور گسترده ای در حوزه ورزش اصفهان مطرح شد؛ همان سالی که پس از مدتها حرف و حدیث در خصوص جدایی سعید آذری از باشگاه ذوبآهن، در نهایت این اتفاق در آخرین جلسه هیات مدیره باشگاه رخ داد و آذری کنار رفت و جوانی به نام «جواد محمدی» جای او را گرفت. «محمدی»؛ حدود دو دهه در عرصه داوری فوتبال فعالیت داشت؛ اما وقتی حکمش به عنوان مدیرعامل جدید باشگاه ذوب آهن زده شد، ورزشی های اصفهان او را بیشتر و بهتر شناختند.
البته این حکم هم داستان جالبی داشت؛ هیات مدیره ذوبآهن بلافاصله محمدی را به عنوان مدیرجدید معرفی کرد تا به نوعی مشخص شود کناررفتن یا کنارگذاشتن سعیدآذری از مدتها پیش برنامه ریزی و جانشین او هم انتخاب شده بود.
به هرحال «جواد محمدی» سکان مدیریت یکی از قدیمی ترین باشگاه های این شهر را برعهده گرفت. در رزومه اش آمده بود که دکترای مدیریت استراتژیک در سازمانها و رویدادهای ورزشی از دانشگاه تهران را دارد و به عنوان مدرس دانشگاه تدریس میکند.
ریاست اداره ورزش و جوانان شهرستان خمینیشهر به مدت ۵ سال و مسئول هماهنگ کننده امور شهرستانهای ادارهکل ورزش و جوانان استان اصفهان به مدت دو سال، سرپرستی هیئت دوچرخهسواری استان اصفهان، عضویت هیئت رئیسه هیئت تنیس و پرورش اندام استان اصفهان و همچنین رئیس هیئتهای ورزشی شهرستانهای استان اصفهان از جمله سوابق ورزشی او عنوان شده بود.
از اسفند ۱۳۹۷ هم به عنوان عضو هیئت مدیره باشگاه ذوبآهن فعالیت می کرد.
خب؛ در مجموع رزومه بدی نبود. مدیران قبلی ذوب آهن یا رزومه خیلی پرباری نداشتند یا اصولا رزومه ای در حد و اندازه مدیریت این باشگاه نداشتند. معروفترینشان که سعید آذری باشد، کارشناسی ارشد تربیت بدنی داشت و خودش هم ورزشی بود. (هم قهرمان وزنه برداری بود و هم مدتی به عنوان مربی در این رشته فعالیت کرده بود.)
با این حال انتخاب جواد محمدی، خبرساز شد. انتقادات و حرف و حدیث هایی را به دنبال داشت.(محمدی در آن مقطع، یک رفت و برگشت به دلیلی بیماری به باشگاه داشت) فشارها آن قدر زیاد شد که همان سالِ ۹۸ و در مراسم معارفه و تکریم سرمربی تیم فوتبال، از مدیریت کارخانه خواست او را برکنار کنند(!) و گفت: «آمادگی آن را دارم تا از این سِمت کنار بروم و احساسم این است تا یک فرد توانمند و قدرتمند بتواند این مجموعه را اداره کند؛ افتخار می کنم که سرباز ذوب آهن بودم. چشمم را بر روی ۲۰ سال زحمت داوری بستم. خواهش می کنم فرد جدیدی را جایگزین من کنید.»
البته بعد از این درخواست استعفاگونه، بغض هم کرد و اشکی هم ریخت و گریه کرد.(به روایت ایمنا)
درخواست محمدی اما با فاصله تقریبا یکساله اجابت شد؛ اواسط بهمن ماه سال ۹۹ خبررسید که خروجی جلسه هیات مدیره باشگاه ذوب آهن، برکناری جوادمحمدی از سِمَت مدیریت این باشگاه بوده و اجابت درخواستِ یک سال قبل محمدی، با چنان شدت و غیظی صورت گرفت که او علاوه بر مدیرعاملی، از عضویت در هیات مدیره باشگاه هم کنار گذاشته شد تا دیگر نقشی در تصمیمات و کارهای اجرایی باشگاه نداشته باشد.
همان زمان هم گفته شد به موسسه فرهنگی ورزشی ذوب آهن می رود و دیگر خبر چندانی از او نداشتیم تا اردیبهشت دو سال بعد (۱۴۰۱) که به عنوان سرپرست مدیرکل ورزش و جوانان استان اصفهان منصوب شد و ۴ ماه بعد از این حکم هم، وزیرِ وقت ِورزش و جوانان، حکم مدیرکل بودن محمدی را صادر کرد و خلاصه «جوادمحمدی» بازهم به سطح اول مدیریت در اصفهان برگشت؛ این بار به عنوان متولی شماره یک ورزش استان.
روزی که مدیرعامل باشگاه ذوب آهن شد، سخنگوی وقت باشگاه گفت محمدی را آورده اند تا بواسطه او، باشگاه در آینده سیر صعودی را طی کند و در همه رشته های فعال ( و نه فقط فوتبال) بتوانند دستاوردهای خوبی کسب کنند.
محمدی اما وقتی یک سال بعد از ذوب آهن جدا شد، گفت این باشگاه آن قدر مشکل و بدهی داشته که زمان زیادی را صرف تسویه این بدهی ها و سالم سازی بخش هایی از باشگاه کرده است. در همان جلسه تکریم و معارفه سرمربی تیم فوتبال هم در این باره توضیحاتی داد و به نوعی اشاره کرد که بعضی از آن هایی که علیه او شایعه سازی می کنند، منافعشان بواسطه حضور او در باشگاه به خطر افتاده است: «توانستیم با کمک اسپانسرها و کارخانه ذوب آهن ۵۰ میلیارد تومان از این بدهی را تسویه کنیم. می توان سالم و صاف کار کرد، ۵۰ میلیارد تومان راندمان مالی داشتیم؛ بخشی از این پول کاهش تعهدات، ثنوات، بدهی و قرار داد بازیکنان بوده و این با مدیریت شرکت ذوب آهن بوده است. تحولات خوبی در بخش اداری ذوب آهن داشته ایم، فردی را به عنوان کارمند داشته ایم که ماهانه ۱۵ میلیون تومان حقوق می گرفت، در این مدت برخی شایعه پراکنی می کنند چرا که دستشان منافعشان کوتاه شده است.»
جواد محمدی حالا مدیرکل ورزش و جوانان استان است. البته که مدیران کل ورزش در این استان؛ از قدیم تا حالا، نقش چندانی در موفقیت یا عدم موفقیت دو باشگاه سپاهان و ذوب آهن در عرصه های کشوری نداشته اند و این دو باشگاه، هرچه خودشان کاشته اند، برداشت می کنند و از دسترنج خودشان نفع و رنج می برند و مدیریت های خودشان بوده که آن ها را به موفقیت رسانده است. با این حال در سابقه کاری جواد محمدی، مدیریت باشگاه ذوب آهن هم برای همیشه حک شده و او هنوز هم وقتی سوال از این باشگاه می شود، تاکید و تکرار می کند که به نوعی «منجی» ذوبی ها بوده است. آخرین بار هم همین دو شب پیش و در نشست با اهالی رسانه همین گزاره را گفت. وقتی از او نظرش را درباره انتخاب «نیما نکیسا» به عنوان مدیر باشگاه ذوب آهن پرسیدم و اشاره کردم که بخشی از انتقاداتی که درحال حاضر به نکیسا می شود، در گذشته و همزمان با انتخاب او به عنوان مدیر باشگاه ذوب آهن هم مطرح شده بود.
محمدی در این باره گفت: «قصه حضور من در باشگاه ذوب آهن خاص و متفاوت است. با ۱۰۵ میلیارد تومان بدهی سنواتی این باشگاه را تحویل گرفتم. اگر تفکر زمان من و آن مدیریت آن زمان حاکم نشده بود، الان باشگاه ذوب آهن وجود نداشت. از تمام خساراتی که که می توانست منجر به انحلال باشگاه بشود، جلوگیری کردیم. تیم های ما هم در آن مدت، تیم های موفقی بودند و هیچ تیمی در دوران حضور من، به دسته پایین تر سقوط نکرد.»
واقعا هم قصه حضور محمدی در باشگاه ذوب آهن، قصه جالب و خاصی بود. کمی هم با بدشناسی مواجه شد. آن سال؛ ذوبآهن پس از برکناری منصوریان راه پر پیچ و خمی را طی کرد. ابتدا حسن استکی به صورت موقت مسئول امور فنی شد، بعد میودراگ رادولوویچ در زمان مدیریت جواد محمدی به عنوان سرمربی تیم انتخاب و معرفی شد اما با شروع تعطیلات اجباری کرونایی به کشورش رفت و ترس از ابتلا به بیماری باعث شد بازگشتی به ایران نداشته باشد.
باشگاه اصفهانی هم به ناچار با بوناچیچ به توافق رسید. پس از انتخاب بوناچیچ، محمدی گفت که بیمار است و به دلیل بیماری از مدیرعاملی باشگاه کنارهگیری کرد و احمد جمشیدی عضو هیات مدیره و سخنگو، به عنوان سرپرست باشگاه معرفی شد و خلاصه؛ نوسانات موازی کادر مدیریتی و کادرفنی ذوبآهن استارت خورد. جمشیدی، رحمان رضایی را به عنوان مدیرفنی تیم انتخاب کرد و تیم با بوناچیچ در رتبه دوازدهم، لیگ نوزدهم را به پایان رساند.
چند روز بعد رحمان رضایی اعلام کرد یکی از سرمربیان لیگ برتری پیش از بازی آخر ذوبآهن با بازیکنان و یکی از اعضای هیات مدیره تماس گرفته و تمرکز تیم را بر هم زده، دو روز بعد احمد جمشیدی اعلام کرد رضایی سمتی در ذوبآهن ندارد.
روزهای پایانی تابستان۹۹ ، اعلام شد که حال ِجواد محمدی بهتر شده و رو به بهبود رفته و با بهبودی حالش به مدیرعاملی باشگاه برگشت و بوناچیچ هم رفت و از جمع ذوبی ها جدا شد. همانز مان در حالیکه گفته میشد مهدی تارتار و مجتبی حسینی گزینههای جدی هدایت تیم هستند اما رحمان رضایی سرمربی جدید ذوبیها شد و…
محمدی حالا هم که مدیرکل ورزش و جوانان استان اصفهان شده؛ بازهم تاکید می کند که وقتی آمده که کارهای نیمه تمام روی زمین مانده بوده و البته شاید بعدها که برود، بگوید که منجی کل ورزش استان هم شده است!
او در نشست با اهالی ورزشی رسانه های اصفهان گفت که ۲۶۰پروژه نیمه تمام را تحویل گرفته و نوید داد که در هفته دولت، ۲۰ پروژه ورزشی به بهره برداری می رسد. تاکید کر که تلاش کرده تا تعهد جدیدی ایجاد نشود و پروژه های روی زمین مانده به نتیجه برسد.
با تاکید فراوانی مدعی شد که در زمان مدیریت او، حتی یک سانتیمتر کاربری ورزشی دراستان تغییر نکرده و یکی از دستاوردهای مدیریتی اش را هم جذب ۱۱۰ میلیاردتومان اعتبارات عمرانی برای تکمیل و بهره برداری پروژه های ورزشی استان عنوان کرد.
درباره حضور نیما نکیسا در سمت مدیریت باشگاه ذوب آهن هم همان طور که انتظار می رفت، اظهارنظر شفاف و خاصی نکرد. هرچه بود، همان تعبیرات روتینِ ویژه مدیران بود. گفت که باشگاه مجمع دارد و تصمیم گرفته اند که آقای نکیسا را انتخاب کنند و لابد صلاحدیدشان این بوده و اداره کل ورزش و جوانان هم از تمام ظرفیت خود برای حمایت استفاده می کند.
درباره حضور بانوان در ورزشگاه هم گفت که پیگیر است و همراه با مدیرعامل باشگاه سپاهان، تلاش های زیادی را در این باره انجام داده اند.
خیلی لبخند نمی زد. شوخی نمی کرد و برخلاف زمزمه هایی که سه، چهارسال پیش درباره بیماری او می شنیدیم، به نظر سرحال و سالم می آمد. رفتارش با اصحاب رسانه محترمانه بود و قول داد پیگیر همه دغدغه ها و مشکلات این قشر باشد که البته باید منتظر بمانیم و ببینیم آقای مدیرکل چقدر حوزه نفوذ و اختیارات دارد و آیا نقش او در ورزش استان، مشابه بسیاری از مدیران کل قبلی ورزش و جوانان، بیشتر یک نقش «تشریفاتی» و «نظاره گرانه» است یا واقعا کاری می کند که ماندگار شود و حداقل ما اصحاب رسانه در سالیان آینده، از او به خیر و نیکی یاد کنیم. به هرحال او حالا متولی شماره یک ورزش این استان است؛ متولی ای که گاهی خودش را «منجی» هم می داند!