«از دهۀ ۳۰ متأسفانه شهر را دو تکه و در دو بخش سنتی و مدرن تعریف کردند. در پیوند با هویت تاریخی و فرهنگی آنچه در هر حوزهای به ما یاری میکند و اهمیت دارد، تطبیقپذیری است. ما در شهرسازی خود از تطبیقپذیری غافل ماندهایم.»
این بخشی از صحبتهای مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان است که در گفتوگو با ایسنا بیان کرد. سال ۱۳۴۷ شمسی به دستور نخستوزیر وقت، سازمانی به نام نوسازی شهر تهران با هدف رسیدگی به بافت فرسوده در پایتخت تأسیس میشود. دومین سازمان مرتبط با بافت شهری از دل این سازمان و متأثر از تجارب آن بیرون از پایتخت بنا میشود و این بار نام «نوسازی و بهسازی» را توأمان به خود میگیرد. بر این اساس، در سال ۱۳۵۴ بهکوشش وزارت کشور، اولین سازمان نوسازی و بهسازی بافتهای شهری در اصفهان پایهگذاری میشود. فعالیتهای سازمان نوسازی و بهسازی اصفهان مدتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ متوقف میشود، اما از سال ۱۳۷۴ دوباره جان میگیرد و تا امروز نیز فعالیتهایش تداوم دارد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ایسنا با محمدعلی ایزدخواستی، مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان است.
دو رویکرد نوسازی و بهسازی را در این سازمان تبیین کنید.
در ابتدا باید بگویم که سازمان نوسازی و بهسازی نکتهای لطیف در عنوانش دارد که بر اساس آن میتوان گفت کمی فراتر از یک سازمان وابسته به شهرداری دیده میشود. بر این اساس، ریاست شورای آن به استاندار اصفهان سپرده میشود و میتوان به آن عنوان سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان را داد. درواقع، این سازمان رویکرد شهری دارد و همزمان کمک و توان حاکمیت نیز بر بنیان آن تأثیرگذار است. علت آن نیز به اهمیت ویژۀ بافت تاریخی شهر اصفهان بازمیگردد. بهسازی رویکردی است که در بافت تاریخی اتفاق میافتد، نوسازی رویکردی است که در بافت فرسوده اجرایی میشود. وقتی یک بافت واجد ارزش نباشد، میتوان آن را تخریب کرد و از نو ساخت، اما اگر یک بافت اهمیت تاریخی داشته باشد، به تخریب آن دست نخواهیم زد. بنابراین، در بافتهای ارزشمند بهسازی اولویت دارد.
میتوان گفت در این سالیان، نوسازی و بهسازی چه تعداد ابنیه زیرنظر سازمان عملی شده است؟
در این سالها، یعنی نزدیک به ۳۰ سال، صدها اثر تاریخی بهکوشش این سازمان مرمت و حفاظت شده است. با یک سؤال میخواهم اهمیت این سازمان را بیشتر روشن کنم. اگر سازمان نوسازی و بهسازی در این سالیان فعالیت نمیکرد، امروز چه تصویری از اصفهان مقابل ما بود؟ در مسیر که به دفتر ایسنا میآمدیم، چشمم به آرامگاه بابارکنالدین افتاد؛ مثل نگینی زیبا و پاکیزه بود، گویی همین حالا آن را آراسته بودند! آرامگاه بابارکنالدین یکی از آن بناهایی است که سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان در چندین نوبت مرمت کرده است. درواقع، این سازمان نگهداری برخی از آثار را نیز به عهده دارد. آثار متعددی که مرمت میشوند، در بازههای زمانی مختلف مورد بازنگری قرار میگیرند. وجود کوچکترین دخل و تصرفی سبب میشود که سازمان وارد شود و نقش خود را برای اصلاح آن ایفا کند. در دو سال و نیم اخیر ۶۸ پروژه بههمت این سازمان به سرانجام رسیده است. امیدواریم که این عدد تا پایان امسال به ۱۰۰ پروژۀ اتمامیافته برسد.
محدودۀ جغرافیایی این ابنیه را هم میتوان مشخص کرد؟ یعنی سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان بیشتر در کدام نقاط فعالیت داشته و این پروژهها را به اتمام رسانده است؟
چند پهنۀ اساسی وجود دارد که بهطور کامل تحت حفاظت سازمان نوسازی و بهسازی قرار میگیرند. یکی از آنها مجموعۀ تخت فولاد است. دومین محدوده نیز بافت تاریخی مرکز شهر است. درواقع، سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان بهطور مشخص در دو منطقۀ یک و سه شهرداری اصفهان فعالیت دارد. از نظر جغرافیایی سومین دستۀ اصلی، بافتهای تاریخی پیوستهتر شهر مانند جلفا و از محورهای مهم فعالیت این سازمان هستند. در همین جلفا اقدامات سازمان بسیار متنوع و گسترده بوده است و هماکنون بخش خصوصی حفاظت بسیار خوبی را در آنجا به عمل میآورد. پس از این، به مرمت و حفاظت بافتهای بهشدت آسبدیدۀ تاریخی شهر مانند محلۀ دردشت، هارونیه، شهشهان و سنبلستان مصمم شدیم. این بخشهای بههمپیوسته جزو بافتهای اصلی دوران سلجوقیان و صفویه بودهاند. قسمتی دیگر از فعالیتهای ما نیز در جغرافیایی پراکنده تعریف و عملی میشود. نمونۀ آن منار راران به حساب میآید که در نقطهای منفصل قرار دارد، اما نیازمند محافظت است. برج کبوتری که در منطقۀ ۱۵ اصفهان است یکی دیگر از این موارد محسوب میشود. بنابراین، بخشی از پروژههای ما منفصلاند. بازار بزرگ اصفهان، یعنی میدان نقش جهان و حریم آن تا میدان امامعلی(ع) نیز یکی از محدودههای مهمی به شمار میآید که سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان سالها است در آن پروژههایش را اجرا میکند.
خانههای ستارهدار هم در زیرمجموعۀ پروژههای شما قرار میگیرند؟
خانهها در دو دستۀ اصلی قرار میگیرند؛ یک گروه از خانهها در مالکیت شهرداری قرار دارند، برای نمونه خانههای روضاتی، مشروطه، اژهای و دهها خانۀ دیگر که حفاظتشان بهطور مستمر زیرنظر شهرداری است. ابنیهای مانند باغزرشک و موزۀ هنرهای معاصر نیز در این گروه هستند. دومین دسته خانههایی هستند که مالکیت شخصی یا دولتی دارند و ما نمیتوانیم ورود پیدا کنیم. خانههای ستارهدار در همین دسته تعریف میشوند. هرچند علیرغم نکتهای که گفته شد، سازمان بهسازی و نوسازی شهرداری اصفهان در این نقاط نیز کموبیش اقداماتی داشته است. اگر تأمین هزینههای یک خانۀ شخصی از سوی بخش خصوصی صورت گیرد، در آنجا به برخی اقدامات دست خواهیم زد. در یک سال اخیر نیز فصل جدیدی در سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان گشوده شده است؛ در این مدت بهجد تلاش کردهایم که به مالکان خانههای شخصی تسهیلگری و مشورت بدهیم. ما به این افراد مشاوره و حتی در صورت نیاز به طراحی رایگان نیز اقدام خواهیم کرد تا مرمت محقق شود. اگر ضرورتی داشته باشد، مجوزهای قانونی نیز برایشان اخذ میکنیم که حفاظت از این خانهها به بهترین شکل صورت گیرد. سعی داریم که برای تحقق حفاظت منطقی در کنار مردم باشیم. برخی مالکان شناخت درستی از ابنیۀ خود ندارند و آنها را از بین میبرند. درواقع، برای ما اهمیت دارد که مشورت رایگان بدهیم، اما نگذاریم یک خانۀ تاریخی و تکتک تزیینات و جزئیات آن از میان برود. نهفقط درخصوص مراقبت از خانههای تاریخی، بلکه دربارۀ مساجد یا هر شکل دیگری از ابنیه، سازمان نوسازی و بهسازی اصفهان در حد توان حاضر به همکاری است.
اصلیترین چالشی که سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان در مسیر اجرای پروژههای خود با آن روبهرو بوده است، چیست؟
«زمان» اصلیترین چالشی است که سازمان نوسازی و بهسازی با آن مواجه است؛ زمان به معنای دوران معاصر و مدرنیته و تمامی سازوکاری که در این محدوده میتوان تعریف و در آن تأمل کرد. کاخها، مساجد و عمارتهای کشورمان هریک در دورۀ زمانی مشخصی ساخته شدهاند و اکنون برخی از همین اماکن پس از صدها سال همچنان جزو نفیسترین و باشکوهترین ابنیۀ ما به شمار میآیند. در صورتی که میدانیم تکنولوژی ساخت در آن زمان متفاوت بود. باید این پرسش را مطرح کنیم که چرا در حدود مثلاً ۱۰۰ سال گذشته یک کاخ ساخته نشده که حتی با عمارت «هشت بهشت» پهلو بزند؟ یعنی فراتر نمیروم و نمیگویم چرا در ۱۰۰ سال گذشته، مکانی مشابه میدان نقش جهان با آن کارکردهای ویژه و متعددش که بازتابدهندۀ سبکی نو از زندگی با رویکردهای ایدئولوژیک بود، ساخته نشد؟ ما در یک جامعۀ کوتاهمدت یا بهقول همایون کاتوزیان «جامعۀ کلنگی» قرار گرفتیم. برای توضیح اصلیترین چالش باید بگویم در ساحتی صحبت میکنم که ساحت مفاخر معماری و رفتار در این اتمسفر است. این مسئله با رویکردهای کوتاهمدت مدیریتی به سرانجام نمیرسد. اینکه چرا ساختمان استانداری به پای مکان شکوهمندی چون عمارت چهلستون نرسید، به بررسی مسئلۀ «زمان» نیاز دارد و به همین مقوله بازمیگردد. بنابراین، بناهایی در اصفهان ساخته شدهاند که از یک نظرگاه بلندمدت به آنها نگاه نشد. بناهایی ساختهاند متأثر از این نگرش که بر اساس مدت مدیریت خودشان دو یا چهار سال بیشتر از آن بهرهمند نخواهند شد!
بحث زمان و مدرنیته را که فرمودید چگونه تبیین میکنید؟
اتفاق بسیار بدی که از دهۀ ۳۰ شمسی در کشورمان افتاد، مطرحکردن نظام شهرسازی مدرن است که درواقع به جامعۀ ایرانی تحمیل شد. جامعۀ ایرانی معماری تعریفشده و مشخصی هسمو با مؤلفهها و شرایط بومی خود پدید آورده بود. نمونۀ معماری ایرانی را در یزد میتوان یافت؛ منطقهای کمآب با اقلیم گرم و خشک که معماری در جستوجوی سایهسار است. سایه پاسخ یک نیاز است تا تابآوری و زیستپذیری بیشتر شود. چون میخواهد مصرف آب را کم کند. بنابراین، رکن معماری یزد بر اساس همان نیازهای بومی تعریف میشود. به هر نقطهای دیگر از ایرانمان قدم بگذارید، بر اساس نیاز خاص همان جغرافیا به دنبال پاسخ بودهاند. برای نمونه، در شمال کشور معماری به سمتی حرکت کرده است که بهواسطۀ آن بتوان رطوبت را مدیریت کرد. دهۀ ۳۰ طرحهایی تحمیل کردند برای اینکه تمام شهرهای ایران مثل هم شوند. من در بحث اصلیترین چالش سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان به واژۀ «زمان» میرسم. به این نتیجه رسیدهام که اصفهان در ادوار مختلف تاریخی سیر رشد منطقی و منظمی را در معماری پشتسر گذاشته است، اما از یک جایی بهبعد تغییر مسیر میدهد.
از دو زاویه میتوان به اصفهان نگاه کرد؛ یعنی از یک طرف اینطور بگوییم که بخشی از اصفهان موزهای و چنانکه پا برجاست، آن را دوست بداریم. از طرف دیگر میتوان دیگر بخشهای این شهر را نو و جدید دانست؛ یعنی طوری اداره کنیم که مانند هرجای دیگر باشد. درواقع، این بخش نو شهری اصفهان مانند نقاط شهری جدید کرج، تهران، شیراز یا هرجای دیگر شکل بگیرد. فاصلهگرفتن از سیر رشد منطقی، ما را با مشکلاتی در زیست بومی مواجه کرده است. اگر بخواهیم در مسیری گام برداریم و به شهرسازی اقدام کنیم که همسو با گذشتۀ تاریخی اصفهان باشد، نیازمند اصلاحاتی در مسئلۀ مدیریتی هستیم. میتوان به یک مدیر ۱۵ سال فرصت برنامهریزی و فعالیت داد تا به تثبیت در این موضوع دست پیدا کند. مدیران باید شرایط را بهگونهای ببینند که در نظرشان قوانین، ضوابط و پایان دورهها کوتاهمدت و نزدیک نباشد. نباید افقهای بلند در دیدهها ابتر و نافرجام بماند. در این جا است که مدیران ما اصلاً جرئت نمیکنند که برخی پروژهها را شروع کنند. جان کلام آنکه بزرگترین چالش ما «زمان» است. اگر این مسئله پشتسر بگذاریم، در شهرسازی، معماری، خوشنویسی و مینیاتور یا هر حوزۀ دیگری مکتب خلق میشود.
بخشی از هویت فرهنگی شهر اصفهان در پیوند با همین معماری آن معنا پیدا میکند؛ شهری که در دوران عبور از سنت به تجدد مانند دیگر نقاط کشور دگرگونی یافت. درواقع، در گذر زمان، بخشی از بافت قدیمی شهر به نام اینکه ارزشمند نیست، از میان رفت و همچنان نیز چالش بافت سنتی و بافت تاریخی بین بخشها و دستگاههای مختلف وجود دارد. در دورهای که هم حفظ هویت تاریخی و فرهنگی اصفهان از مسیر پاسداشت ابنیۀ گذشته ضرورت دارد و ورود نمادها و شهرسازی جدید نیز اجتنابناپذیر است، ادارۀ نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان چه سیاستی دنبال خواهد کرد؟
اگر از منظر گستردهتر تمدنی و نه صرفاً فرهنگی به موضوع نگاه کنیم، میبینیم که در دورانی مانند صفویه چه جسارتهای نویی به خرج دادند. این نوآوریها و جسارتها بسیار فراتر از تغییراتی است که در دوران سنت و مدرن میتوان از آنها بحث کرد. قطعاً صفویه در گذار از سنت به مدرن خود جسورانهتر از ما رفتار کرده است. صفویه زیست را در این شهر متحول میکند. توسعه شهر به سمت جنوب یا رودخانه اتفاق عجیبی بود، آن هم در شهری کویری، نه تنها شهر را به سمت رودخانه بردند، رویکرد شهری را نیز عوض کردند. صفویه طبیعتسازی کرد. درددشت و عتیق که متعلق به سلجوقیان بود، درواقع به عصر سنتی آنان تعلق داشت. در کنار همین بافت، صفویه نیز شروع به ساخت میدانی میکند که چهار برابر بزرگتر از میدان بافت سلاجقه است. این میدان یعنی نقش جهان را با مجموعهای بازار به هم متصل میکند و تفرجگاهی شهری به نام چهارباغ میسازد. از این رو، محدودۀ جدیدی خلق میشود که تا هزارجریب ادامه مییابد. اصفهان به یک باغشهر تبدیل میشود که کاملاً در پیوند با زیست و بافت گذشته خود است. از دهۀ ۳۰ متأسفانه شهر را دو تکه و در دو بخش سنتی و مدرن تعریف کردند. در پیوند با هویت تاریخی و فرهنگی آنچه در هر حوزهای به ما یاری میکند و اهمیت دارد، تطبیقپذیری است. ما در شهرسازی خود از تطبیقپذیری غافل ماندهایم.
نخستین اجلاس مجمع شهرهای تاریخی ایران را که در آبانماه سال جاری برگزار شد، چگونه ارزیابی میکنید؟ تاکنون چقدر دستیابی به ادبیات مشترک در مسیر نوسازی و بهسازی که از اهداف مجمع بود، محقق شده است؟
از طرف ما به وزرات کشور این درخواست داده شد که مجمع شهرهای تاریخی ایران تشکیل شود. ابتدا نمایندگان چندین شهر تاریخی در تهران جمع شدند تا بررسی دقیقتری برای برپایی این مجمع صورت گیرد. در این جمع اولیه، هرکس قصد صحبت از تشکیل اجلاس داشت، در اصل به گفتن مشکلات و راهکارهایی شروع میکرد که در نوسازی و بهسازی آثار تاریخی شهر خود با آن روبهرو است. از صحبتهای مطرحشده برای همه محرز شد که تشکیل چنین مجمعی چقدر میتواند برای شهرهای تاریخی کشورمان مفید و حیاتی باشد. همین جلسه بازتابدهندۀ نیاز شهرهای تاریخی به یک ادبیات مشترک بود. وقتی شهرهای تاریخی گردهم جمع شوند و رقابتی در حفاظت و نه تخریب شکل بگیرد، وقتی همه در عرصۀ مرمت برای ایجاد نوآوری تلاش کنند، وقتی همه برای غنیکردن بحث نوسازی و بهسازی بکوشند، تردیدی نیست که دستاوردهای مهمی نیز حاصل میشود. از نخستین اجلاس مجمع شهرهای تاریخی استقبال بسیار خوبی شد. حتی با وجود شرایط اقتصاد فعلی حدود نه شهر برای میزبانی دومین اجلاس اعلام آمادگی کردند. امید است که از مسیر این اجلاسها و گفتوگو رسیدن به آن ادبیات مشترک هم محقق شود، خیلی از مشکلات کشورمان از مسیر همین گفتوگو به سرانجام میرسد. مسائل از پس گفتوشنودها حل میشوند.
و درنهایت اینکه چقدر پیوند مردم و دستگاههای دیگر با سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان برای شما اهمیت دارد؟
حفاظت در سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان طی ادوار گذشته کالبدی بوده است. در این دوره، تصمیم گرفتیم که همزمان با حفاظت کالبدی به حفاظت اجتماعی هم اقدام کنیم. حفاظت اجتماعی یعنی مردم را نسبت به میراث ارزشمندی که در همسایگی آنان است، حساس کنیم. حفاظت مردم مهمترین عامل حفاظت است. یکهزارم عددی را که در حفاظت کالبدی هزینه میکنیم، اگر در حفاظت اجتماعی به کار ببریم و خود مردم بهجای تخریب دست به حفاظت بزنند، ارزشافزودۀ مهمی بر روی ملک یا بنای مدنظر میآید. باید مردم را پای کار آورد. فقط کافی است مردم حساس شوند و اگر در یک خانۀ تاریخی تَرکی دیدند، اطلاع بدهند. این مسئله اتفاقات مهمی رقم خواهد زد. بنابراین، مردم میتوانند خلقکنندۀ حفاظت اجتماعی باشند. مهمترین مسئلۀ بافت تاریخی زیستپذیری است. باید شرایطی به وجود آید که زیستپذیری برای مردم راحتتر باشد. اگر دستگاههای مختلف در کنار سازمان نوسازی و بهسازی یا در کنار بافت تاریخی بیاستند، مسیر زیست انسان نیز در بافت محقق میشود.