حال و روز این روزهای ذوب آهن آدم را یاد ترانه معروف و غمگین «شهر خالی، جاده خالی،…» می اندازد. مهره های کلیدی سبزپوشان اصفهانی یکی پس از دیگری در حال ترک این تیم هستند. داستان این جدایی ها با خداحافظی کاپیتان محمدقریشی از جمع ذوبی ها شروع شد. بعد از آن نوبت به محسن آذرباد، مهندس ذوب آهن رسید که راهی پایتخت شود و با عقد قرارداد با تیم پیکان راهش را از سبزپوشان اصفهانی جدا کند. علاوه بر اینها شایعه شده که مجید علیاری، برترین گلزن گاندوها در فصل گذشته نیز با سپاهان به توافق رسیده و تصمیم دارد فصل آینده با پیراهن طلایی پوشان اصفهانی به میدان برود. خبر جدایی امید لطیفی، دومین امید گلزنی ذوبی ها در لیگ ۲۴ هم پیش از پایان فصل، نقل محافل ورزشی شده بود و بعید نیست تا پیش از خواندن این مطلب، خبر کوچ او به تیمی دیگر نیز به گوشتان رسیده باشد.
اینها تنها آغاز ماجرا است و پر بیراه نیست اگر مدعی شویم قصه جدایی سبزپوشان از جمع گاندوها به این زودی ها به پایان نمی رسد؛ چرا که گفته میشود قرارداد ۱۶ الی ۲۰ بازیکن با ذوب آهن به پایان رسیده؛ از گلر شماره یک گاندوها گرفته تا مدافع گرجستانی این تیم اصفهانی. بدتر از همه اینکه باشگاه ذوب آهن نه فقط در تمدید قراردادها بلکه در تسویه تعهدات قبلی خود با سبزپوشان هم با مشکلات مالی جدی روبهرو است. اگرچه در اولین روز هفته جاری خبر رسد که شرکت ذوبآهن تسویه هفتگی مطالبات بازیکنان و کادر فنی باشگاه را در دستور کار خود قرار داده اما همین خبرها حاکی از آن است که منابع مالی برای پرداخت دستمزدهای میلیاردیِ فصل آینده هنوز تأمین نشده و با این تفاسیر، خطر تهی شدن تیم فوتبال ذوب آهن از بازیکن بیش از هر زمان دیگری این باشگاه اصفهانی را تهدید می کند. اگر کرسی نشینان ذوب آهن در ادامه فصل نقل و انتقالات با همین فرمان پیش بروند بعید نیست گاندوها در فصل جاری دوباره به لبه پرتگاه برسند.
آنهم در حالیکه ذوبآهن در دو فصل اخیر، هرچند با فراز و نشیب فراوان اما بهتدریج به سمت ثبات و بازگشت به جمع مدعیان گام برداشته بود؛ اما حالا با این شرایط، روندِ رو به رشد گاندوها ممکن است معکوس شود و این تیم را دوباره به سمت قعر جدول رده بندی تیم های حاضر در لیگ برتر سوق دهد. اینها در حالی روی می دهد که پس از قطع همکاری ذوب آهن با محمد ربیعی، مدیران باشگاه تصمیم گرفتند قاسم حدادیفر را بهعنوان سرمربی جدید انتخاب کنند؛ اسطوره وفادار سبزها اما بدون هیچ سابقهای در مربیگری. پس از آنکه ردای مربیگری بر تن الماس سبز پوشانده شد، مدیریت باشگاه اعلام کرد که فلسفه اصلی آنها در فصل پیشرو «بازیکنسازی» و تکیه بر نیروهای جوان است. حدادیفر نیز هدف خود را بازسازی ذوبآهن با تزریق استعدادهای آکادمی و شناسایی جوانان مستعد در قالب پروژهای سه ساله و بازگرداندن گاندوها به جمع مدعیان عنوان کرد.
اما برخلاف آنچه از قول سرمربی جوان ذوبیها نقل شده، شواهد و قرائن نشان میدهد این کاهش سن در ترکیب ذوبی ها که قرار بود «با شیبی ملایم» و طی برنامهای تدریجی اتفاق بیفتد، این روزها به گونه ای در جریان افتاده که پیش بینی می شود ظرف کمتر از یک ماه به ریزش ساختار تیم و خالیشدن ترکیب گاندوها از ستارهها و بازیکنان باتجربه منتهی شود. این روند، بیش از آنکه جوانگرایی هدفمند باشد، شبیه به خالی کردن میدان است. جوانگرایی در ذات خود ارزشمند و آیندهساز است؛ اما در کنار آن تجربه نیز برای موفقیت و نتیجه گیری ضرورتی انکارناپذیر است. ترکیب جوانی و تجربه است که تیم را در مسیر پیشرفت نگه میدارد، نه جوانگرایی مطلق.
در فوتبال ایران، اگر جوانگرایی پشتوانه مالی، فنی و مدیریتی نداشته باشد، در بهترین حالت به سکوی پرتابی برای دیگر تیمها بدل خواهد شد. بهترین شاهد بر این مدعا، تیم پیکان است. خودروسازان در فصول اخیر با همین سیاست بازیکن پرورش دادند؛ اما در نهایت، تولیدات کارآمد آنها به سایر تیمها صادرشد و پیکان مدل جوانان فصل گذشته با سقوط به لیگ آزادگان، مجبور شد دوباره برای بازگشت به بالاترین سطح فوتبال باشگاهی کشور بجنگد.
اما داستان ذوبآهن فرق می کند. این تیم ریشه دار یکی از معدود تیم هایی است که در تمامی ادوار لیگ برتر در این رقابت ها حضور داشته و در کارنامه اش ۴ نایبقهرمانی در این مسابقات، ۴ قهرمانی در جام حذفی، یک جام طلای سوپر جام و یک نایبقهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا دیده می شود. شایسته نیست سبزپوشان پرافتخار اصفهانی به واسطه آنچه بحران بودجه ذکر می شود، به سرنوشت تیمهایی مانند پیکان یا پاس دچار شده و به دسته های پایین تر سقوط کنند. اگر کرسی نشنیان ذوبآهن هرچه زودتر برای حفظ استخوانبندی گاندوها، تأمین بودجه لازم برای خرید مهره های باکیفیت در بازار تابستانی و تزریق تجربه در کنار سیاست جوانگرایی اقدام نکنند، این تیم با کارنامه پربارش، در خطر سقوط قرار می گیرد. اگرچه هنوز دیر نشده اما اگر ذوبیها زودتر به خود نجنبند و از خواب زمستانی در این گرمای تابستانی بیدار نشوند، پیش از آنکه با خبر شوند لحظه عزیمت آنها ناگزیر می شود و با سردادن افسوس «آی… ناگهان چقدر زود دیر می شود» باید ترانهای دیگر برای ذوبآهن کبیر خواند: «تیم خالی، سکوهای فولادشهر خالی، جام خالی…»!
مرضیه غفاریان