هنوز پنجره نقل و انتقالات پیشفصل به روی تیمها باز نشده؛ اما طبق معمول، هیاهوی مربوط به آن آغاز شده است. خبر رسیده که سرمربی ترکتبار پرسپولیس دست روی سامان قدوس گذاشته، از شهریار مغانلو، علی قلیزاده و حتی مهدی طارمی هم بهعنوان گزینههای مدنظر کارتال برای تقویت خط حمله سرخها نام برده میشود. همین بیخ گوش خودمان در اصفهان هم خبرهایی از این دست کم نیست؛ مثلاً شایعه در شهر پیچیده که محمدجواد حسیننژاد، پدیده طلاییپوش لیگ بیست و سوم که تابستان گذشته با اصرار از سپاهان جدا و راهی روسیه شد، حالا در آستانه بازگشت به جمع طلاییپوشان قرار گرفته است و… «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
باز هم بازار داغ تابستانی و باز هم پر شدن ویترینهای این کارزار نقل و انتقالاتی با چهرههای قدیمی؛ باز هم یک سناریوی تکراری: بازیکنانی که برای پیشرفت از ایران رفتند، حالا در مسیر بازگشتاند. با اینکه در دنیای فوتبال، نقلوانتقالات فرصتی برای ترمیم نقاط ضعف و تقویت تیمهاست اما در فوتبال ایران مدتی است که بیشتر شبیه بازپخش فیلمهای قدیمی شده است؛ بیشتر ستارههایی که با امید پیشرفت و به بهانه تجربهاندوزی تیم خود را در اوج ترک کرده و به خارج رفته اند، حالا با رؤیایی ناتمام و دست از پا درازتر به خانه بازمیگردند. طنز تلخ ماجرا هم آنجاست که در این مسیر، صاحبخانه با آغوش باز منتظرشان است!
وقتی نامهای تکراری بازار نقلوانتقالات را قبضه میکنند یعنی جایی در مسیر ستارهسازی فوتبال ایران اشتباه رفتهایم؛ یعنی بازیکنسازی در رکود است؛ یعنی مسیر رشد در فوتبال ایران مسدود شده و فقط دور میزنیم، آن هم دور باطل. از این بدتر، اینکه دادوستد در این رشته پرطرفدار در کشورمان مدتهاست از بازار جهانی فاصله گرفته؛ مدتهاست هیچ پدیده ای از لیگ برتر ایران به تیم های معتبر جهان صادر نشده است. ستاره های جوانی که در بالاترین سطح فوتبال باشگاهی کشورمان می درخشند خیلی که هنر کنند با رؤیای پیشرفت تا روسیه می روند و بعد که از حضور در سرزمین تزارها پشیمان شدند راهی لیگ های نه چندان مطرح کشورهای عرب زبان همسایه می شوند، این بار سقف آرزوی آنها محدود به پر کردن جیب هایشان از پول های بی زبان شیخ نشین ها است. مدتهاست معامله ها در بازار نقل و انتقالاتی لیگ برتر حول همین محور انجام می شود؛ نه تنها گزینه های مورد نظر باشگاه ها برای خرید و فروش عوض نمیشوند، بلکه آنهایی که یکبار راه خروج از باشگاه و کشور را در پیش گرفته اند، یکبهیک برمیگردند.
بر همین مبنا این روزها شایعه شده سامان قدوس که روزگاری در لیگ برتر انگلیس پا به توپ بود و در فصل جاری حضوری کمرمق در لیگ امارات داشت، شاید به لیگ ایران بازگردد، یا گفته می شود شهریار مغانلو که پس از تجربهای ناموفق در سانتاکلارا پرتغال، به سپاهان آمد، درخشید، به امارات رفت، حالا در آستانه بازگشت به ایران است، یا قلیزاده که با وجود سالها حضور موفق در بلژیک، به لهستان رفت اما همزمان شایعه بازگشتش به ایران قوت گرفت. عمق فاجعه هم آنجاست که امسال حتی از طارمی، مهاجم اول تیم ملی که پیش از این به غول های معتبر اروپا لینک می شد هم به عنوان یکی از گزینه های بازگشت به لیگ برتر نام برده می شود. این انتقال های احتمالی نشانه های معضلی جدی است: فوتبال ایران نه تنها قادر نیست استعدادهای سابقش را در خارج از کشور حفظ کند، بلکه توانایی تولید جایگزین برای آنها را هم ندارد. برای همین هم در هر پنجره نقل و انتقالاتی تیم های مدعی برای بازگشت این ستاره های رو به افول سر و دست می شکنند.
صادرات تعطیل شده و واردات مهره های دیپورت شده با شدت هرچه بیشتر رونق گرفته؛ آن هم در حالی که تا چند سال پیش، در پایان هر فصل حداقل یک لژیونر از ایران به اروپا ترانسفر میشد. اما امروز، نه تنها این روند متوقف شده، بلکه بسیاری از لژیونرهای فعلی هم در مسیر بازگشتاند. این یعنی چرخه تولید بازیکن مختل شده و لیگ ایران به جای سکوی پرتاب، به زمین فرود تبدیل شده است. این یعنی نه برنامهریزیای برای ماندگاری وجود دارد، نه حمایتی برای رشد در محیط حرفهای لیگ های معتبر جهان. بازیکنان ما به اروپا یا لیگهای خارجی میروند، اما بهجای آنکه این تجربه و حضور درمیادین بین المللی دنیای گرد آنها را به تیم های مطرح تر وصل کند، پس از یک وقفه کوتاه مدت دوباره به لیگ داخلی برمی گردند. بدتر آنکه بعضی از همین ستارهها بعد از چند دور چرخیدن، حالا که رو به خاموشی رفتهاند، فیلشان یاد هندوستان کرده و نکته آنجاست که خوب میدانند برایشان در این «هندوستان» فرش قرمز پهن میشود؛ هرچند بازگشتشان برای تیمهای مقصد، با هزینهای گزاف تمام خواهد شد. علت این ماجرا هم پرواضح است: اکثر باشگاههای ایران نه سیستم آموزش حرفهای دارند، نه دید بلندمدت برای پرورش بازیکن. مدیران باشگاهها بهجای سرمایهگذاری برای ساختن آینده، به دنبال ترکاندن بمب هستند؛ بمبهایی برای جلب رضایت هوادار و کسب نتیجه فوری. رسانهها هم به جای پرداختن به ظهور استعدادهای جدید، هیاهوی بازگشت ستارههای قدیمی را با آب و تاب فراوان تیتر میکنند و به همین دلیل لیگ برتر و فوتبال ایران، از نظر فنی، اقتصادی و ساختاری در سراشیبی افتاده است. وقتی رسانهها از بازگشت بازیکنانی چون قدوس، مغانلو و قلیزاده ذوقزده میشوند، در واقع ضعف سیستم را بزک میکنند. حقیقت این است که این بازگشتها بیش از آنکه در راستای تقویت تیمها باشد، نشانهای عیان از فروپاشی چشمانداز بلندمدت فوتبال ایران است. تا زمانی که از مصرفگرایی، مدیریت کوتاهمدت و وابستگی و دلبستگی به مهره های سابق و پا به سن گذاشته فوتبالمان فاصله نگیریم، این ویترینهای رنگارنگ تابستانی چیزی جز انبار چهرههای تاریخ مصرف گذشته نخواهد بود. باید پذیرفت که بدون انقلاب در تفکر مدیریتی، بازیکنسازی و حمایت از استعدادهای نوظهور، فوتبال ایران نه ستاره صادر خواهد کرد، نه نسلی تازه خواهد ساخت؛ نسلی که نه برای بازگشت، بلکه برای صدور موفق به لیگ های معتبر جهان ساخته شود. پرواضح است که بازگشت طارمی، قدوس، شهریار و علی قلی خبری دلچسب برای هواداران و خریدی جذاب برای تیم های لیگ برتری خواهد بود؛ اما در مقیاس ملی، نشانهای است از اینکه فوتبال ایران همچنان در گذشته سیر میکند و توانایی پل زدن به آینده را ندارد. فوتبال ایران همچنان به نسل پیشین چسبیده و تا وقتی باشگاهها به جای پرورش بازیکن، به واردات مهره های سوخته دلخوشاند، نه جهشی روی خواهد داد و نه راهی به جلو خواهند یافت؛ تا وقتی چشمها به گذشته دوخته شده، «فردا فقط تکرار امروز است!»
مرضیه غفاریان