یک کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه شخصیت موسیبنجعفر (ع) حتی در داخل زندان هم مشعل روشنگری است، گفت: زندگی امام کاظم (ع) داستان یک مبارزۀ طولانی تشکیلاتی، با داشتن افراد، شاگردان و مبارزان زیاد در تمام کشورهای اسلامی بود.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی حسینی با بیان اینکه مقطع ۳۵ ساله (از ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری) دوران امامت حضرت موسیبن جعفر(ع) یکی از مهمترین مقاطع زندگی ائمه است، اظهارکرد: دو نفر از مقتدرترین سلاطین بنی عباس یعنی منصور و هارون و دو تن از جبّارترین آنها یعنی مهدی و هادی، در این دوران حکومت میکردند. قیامها، شورشها و شورشگرها در مناطق مختلف و اقطار سرزمینهای اسلامی سرکوب شده و درشرق، غرب و شمال قلمرو وسیع اسلامی، فتوحات تازه، غنایم و اموال زیاد بر قدرت و استحکام تخت عباسیان افزوده بود.
او ادامه داد: در این دوران جریانهای فکری و عقیدتی که برخی به اوج رسیده و برخی تازه ایجاد شده بودند، فضای ذهنی را از تعارضات و شبهات پر کرده و به حربهیی در دست قدرتمداران و آفتی برای هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم تبدیل شده بود که میدان را بر مبلغان و دلسوزان معارف اصیل اسلامی و صاحبان معارف علوی، تنگ و سخت و دشوار کرده بود، که این یعنی پاسخ به شبهات و معرفی معارف اصیل یکی از اعمال و حوزههای ورود امام کاظم بود، از سوی دیگر شعر، هنر، فقه و حدیث و حتّی زهد و ورع نیز در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنها شده بود، در این دوران دستگاه خلافت تهدیدی جدی نداشت و لذا چیزی خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت (ع) غافل نمیکرد؛ بنابراین تنها چیزی که میتوانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت (ع) و یاران آنها را رشد و استمرار دهد، تلاش خستگیناپذیر و جهاد خطیر آنها و توسل به شیوهی «تقیه» بود و در همین جا عظمت حیرتآور جهاد حضرتموسیبنجعفر (ع) روشن میشود.
حسینی با اشاره به اینکه متأسفانه تاریخ دقیق و مدونی از زندگی امام کاظم (ع) در دست نیست، گفت: در بیان زندگی حضرت موسی ابن جعفر حوادث گوناگون و بیارتباط با یکدیگر، تأکید بر مقام علمی، معنوی ایشان، نقل قضایای خاندان، اصحاب، شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و …، بدون توجه جهاد مستمر حضرت که تمام عمر ۳۵ سالۀ امامت ایشان را فراگرفته بود، ناقص و ناتمام میماند. در واقع بیان و فهم این خط جهاد است که همۀ اجزای زندگی امام کاظم را به یکدیگر مرتبط میکند و تصویر کامل، واضح ومعنادار از زندگی و امامت ایشان به دست میدهد.
این کارشناس تاریخ اسلام گفت: حضرت موسیبنجعفر دوران نسبتاً زیادی از زندگی خود را در خفا زندگی میکردند در آن زمان، خلیفه افراد را دستگیر کرده و از آنها درباره حضرت تحقیق میکرد و آنها اظهار بیاطلاعی میکردند، حتی در روایت آمده که موسیبنجعفر به یکی از اطرافیان خود فرمودند که تو را خواهند خواست و راجع به من از تو سؤال خواهند کرد، به کلی منکر بشو و گو ندیدم و همینطور هم شد. چنین زندگی، فردی که مسأله میگوید، معارف اسلامی بیان میکند و کاری به حکومت ندارد و مبارزۀ سیاسی نمیکند نیست چرا که چنین فردی زیر این فشارها قرار نمیگیرد.
او تصریح کرد: ما امروز به زندگی موسیبنجعفر، نگاه کرده و فکر میکنیم یک آقای مظلوم، بی سر و صدا و سر به زیری در مدینه بودند که مأمورین او را در بغداد زندانی و بعد هم مسموم کردند و از دنیا رفت. در حالی که اینطور نبود، زندگی امام کاظم داستان یک زندگی پر هیجان همراه با مبارزۀ طولانی، تشکیلاتی با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی بود، ایشان دانشمندان و افرادی داشتند که به ایشان علاقهمند بودند، از ایشان علوم را به صورتهای مختلف میآموختند و فرمانهای حضرت را انجام میدادند. زمانی که پسر عمو یعنی پسر برادر ناخلف موسیبنجعفر که جزو افراد وابسته به دستگاه بود دربارهی موسیبنجعفر با هارون حرف میزند، میگوید «خلیفتان یجبی الیه ما الخراج» یعنی هارون فکر نکن تو تنها خلیفه در روی زمین و در جامعهی اسلامی هستی که مردم به تو خراج و مالیات میدهند، دو خلیفه هست؛ یکی تو، یکی موسیبنجعفر و هماتطور که مردم به تو مردم مالیات میدهند، پول میدهند، به موسیبنجعفر هم پول میدهند و این یک واقعیت بود، گرچه او برای سعایت میگفت اما یک واقعیت بود که از تمام اقطار اسلامی کسانی بودند که با موسیبنجعفر ارتباط داشتند که حضرت بتوانند دست به حرکت مبارزهی مسلحانهی و آشکار بزنند.
حسینی افزود: چنین شخصیت مبارز و مجاهدی که دارای دوستانی در سراسر جهان اسلام و دارای نقشهای برای پیادهسازی حکومت و نظام اسلامی است، بزرگترین خطر برای حکومت هارون است. لذا هارون تصمیم گرفت این خطر را رفع کند البته با سیاست رفتار کرد و این کار را یک دفعه انجام نداد. ابتدا مایل بود به شکل غیرمستقیم این کار را انجام بدهد. وقتی موفق نشد تصمیم گرفت حضرت را به زندان بیندازد، تا شاید در زندان بتواند با او معاملهای بکند، امتیازی بدهد یا زیر فشارها او را وادار به قبول و تسلیم بکند، به همین دلیل دستور دستگیری موسیبنجعفر را از مدینه را داد و برای آنکه احساسات مردم مدینه جریحهدار نشود و متوجه نشوند که موسیبنجعفر چه شد، ازاینرو دو مرکب و محمل درست کردند که یکی به طرف عراق، یکی به طرف شام رفت تا مردم ندانند که حضرت را به کجا بردند امام را به مرکز خلافت آورده و در بغداد به مدت طولانی زندانی کردند.
او اضافه کرد: در واقع از تعداد دستگیریها اطلاع دقیق در دست نیست، اما مسلم است که بار آخر امام را به قصد قتل در زندان دستگیر کردند و همین کار را هم انجام دادند، البته شخصیت موسیبنجعفر در داخل زندان هم مشعل روشنگری است که اطراف خودش را روشن میکند. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن چنین حرکتی است که هیچ وقت حتی در سختترین شرایط متوقف نمیشود.