باز هم بازگشت سربازان قدیمی پا به سن گذاشته سوژه داغ نقل و انتقالات شده است؛ بازهم خبر بازگشت ستارههایی که با دوران اوجشان فرسنگ ها فاصله دارند، به عنوان گزینههای جذاب، تیتر اول رسانهها شدهاند؛ بر همین اساس خبر رسیده کریم انصاری فرد پس از یک دهه حضور در لیگ های خارجی از لالیگا گرفته تا سوپر لیگ یونان، از لیگ ستارگان قطر گرفته تا لیگ قبرس، حالا و در ۳۵ سالگی تصمیم گرفته چمدانهایش را ببندد و به لیگ برتر ایران بازگردد.
شاید در نگاه اول، بازگشت آقای گل پیشین لیگ برتر با کولهباری از تجربه، اتفاقی خوشایند و امیدبخش به نظر برسد؛ اما ارزیابی واقعگرایانه تر این بمب خبری(!) نشان می دهد حضور کریم انصاری فرد با وجود رزومه پرزرق و برقش، آنهم در ۳۵ سالگی و در شرایطی که نشانه های افت محسوس عملکرد و کاهش انگیزه طی سالهای اخیر در کارنامه او به وضوح دیده میشود، نه تنها برگ برنده برای خریداران او در لیگ برتر به شمار نمی آید بلکه با پرکردن جای مهره های جوان، مستعد و آینده دار نوعی تهدید هم برای آنها محسوب می شود.
چرا باید نام مهاجمی که فصل گذشته را بدون حتی یک ثانیه حضور در میدان سپری کرده، به عنوان مهره ای مورد توجه روی میز تیمهای لیگ برتری در فصل نقل و انتقالات قرار گیرد؟! گیریم که کریم در گذشته گلهای متعددی برای تیم های باشگاهی خود و تیم ملی به ثمر رسانده؛ بر فرض که ثبت دو عنوان آقای گلی در کارنامه او، ویترین افتخاراتش را وزین کرده باشد؛ اما مگر می توان با تکیه بر عناوین گذشته و خاطرات دور، در کوران مسابقات و در مستطیل سبز قفل دروازه رقبا را گشود؟
این برای اولین بار نیست که در فصل نقل و انتقالات نام کریم انصاری فرد به عنوان یکی از بمب های بازار لیگ مطرح می شود؛ با این تفاوت که اگر در دفعات قبل این مهاجم اردبیلی بود که دست رد به سینه خواستگاران داخلی خود می زد و ترجیح می داد در خارج از ایران به فوتبالش ادامه دهد، این بار بعید به نظر می رسد مشتریان فعال بازار لیگ ایران به قراردادن نام مهاجم سابق تیم ملی در سبد خرید خود تمایلی نشان دهند. پربیراه نیست اگر مدعی شویم آنچه این روزها درباره بازگشت احتمالی این ستاره خاموش بر سر زبان ها افتاده، بیش از آنکه بر اساس نیاز واقعی تیم ها برای تقویت خط حمله شان با افزودن کریم به عنوان مهره هجومی شایعه شده باشد، به جوسازی رسانه ای و مانور خبری شباهت دارد؛ ترفندی برای دمیدن بر تنور داغ بازار تابستانی. چرا که عقل سلیم حکم میکند تیم های آینده نگر با چشمانی باز و حواسی جمع، برای به خدمت گرفتن بازیکن پا به سن گذاشته ای به صف نشوند که علاوه بر اینکه مدتهاست از دوران اوج و از فرم ایدهآل فاصله گرفته، یکسال کامل هم از میدان رقابت ها دور بوده است؛ به ویژه آنکه اکثر قریب به اتفاق تیم های لیگ برتری پیش از این طعم گزیده شدن از چنین سوراخی را حداقل یک بار چشیده اند. حتی با صحه گذاشتن بر بحران کمبود مهاجم ششدانگ در بازار نقل و انتقالات و حتی با در نظر گرفتن سابقه باشگاه های ایرانی در پهن کردن فرش قرمز برای لژیونرهای دیپورت شده، باز هم نمی توان بر ادعای جذابیت بازگشت کریم انصاریفرد به لیگ برتر مُهر تأیید زد. چرا که این روزها دیگر هواداران تیم ها نیز به جذب بازیکنان
بی کیفیت ولو با کارنامه ای پربار و انفجار این بمب های ساعتی خنثی در مقابل درب ورودی باشگاه محبوب خود روی خوش نشان نمی دهند.
کریم انصاری فرد مدتهاست هیچ نشانی از مهاجم زهرداری که هروقت پا به توپ می شد مدافعان رقیب را به دردسر می انداخت ندارد، آقای گل پیشین لیگ برتر حتی در فصول اخیر که در لیگ های یونان و قبرس به میدان می رفت نیز عطش چندانی برای گشودن سنگر رقبا از خود نشان نمی داد. حقیقت تلخ است اما فرار از آن تلخ تر و پرهزینه تر خواهد بود؛ به ویژه در فوتبال نتیجه گرایی که بیش از همیشه نیازمند پوست اندازی، جوان گرایی و عبور از نام های دهان پرکن اما بی کیفیت است.
مرضیه غفاریان